عرفان اسلامی جلد 11 صفحه 348

صفحه 348

رشد و کمال خویش می تواند پند بگیرد و اگر بنای پند گرفتن نداشته باشد از هیچ چیز و هیچ کس حتی از حضرت حق پند نخواهد گرفت و موعظه نخواهد شنید.

به دنیا ساختم مشغول چشم روشن دل را***به این یک مشت گل مسدود کردم روزن دل را

ندانستم که خواهد رفت چندین خار در پایم*** شکستم بیسبب در خرقه تن سوزن دل را

فریب چشم خوردم کشتیم در گِل نشست آخر*** نمی ماند بجا گر می گرفتم دامن دل را

مرا گر هیزم دوزخ کند افسوس جا دارد*** که بی برگ از ثمر کردم نهال ایمن دل را(1)

وعظی از فقیه خراسانی

در یکی از شهرستان ها در ایام ولادت حضرت حسین علیه السلام جهت سخنرانی دعوت داشتم،در آنجا با عالمی بزرگوار آشنا شده و با وی تا پایان اقامتم همصحبت بودم،نکات ارزندۀ توحیدی و اخلاقی برایم می گفت و گاهی به مسائلی اشاره می کرد که جنبۀ پند و موعظه داشت.

می فرمود:من نام مبارک حاج شیخ غلامرضای یزدی معروف به فقیه خراسانی را زیاد شنیده بودم و اوصاف آن مرد را از زبان اهل دین یافته بودم که وی مردی بزرگ،با حال و خدمتگزار به اسلام بود و به خصوص در ایام محرم و صفر و ماه رمضان برای وعظ و تبلیغ با اسب و قاطر و یا الاغ به مناطق دوردست یزد و جندق

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه