سلوک منتظران صفحه 10

صفحه 10

مراتب انتظار فرج

فصل ششم

مراتب انتظار فرج

ارزش عمل به نیّت آن است

یک عمل خاص، بسته به شرایط و حالات مختلفی که فاعل آن دارد، می تواند ارزشهای مختلفی نزد خداوند داشته باشد. عوامل گوناگونی در میزان ارزش یک عمل تأثیرگذار است که در رأس هم? آنها «نیّت» آن می باشد. یک عمل خاص اگر با نیّت های مختلف انجام شود، در حقیقت اعمال مختلفی می شود که هر کدام ارزشی غیر از دیگری دارد. «نیّت» همان انگیز? فاعل و محّرک او در انجام عمل است. در حقیقت می توان گفت هر عملی یک کالبد و جسم دارد که همان ظاهرش می باشد و آنچه به نظر دیگران می آید، همان جسم عمل است. ولی روح عمل همان نیّت و قصد فاعل از انجام آن می باشد. و هر قدر آن نیّت در پیشگاه خداوند ارزش والاتری داشته باشد، عمل هم ارزش بیشتری پیدا می کند، و هر چقدر پست تر باشد، عمل هم بی ارزش تر خواهد بود. بنابراین درجات و مراتب مختلف یک عمل، به نیّت انجام آن عمل بستگی دارد. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله وسلم) در اهمیت و نقش «نیّت» در یک عمل، فرمایش زیبایی دارند: إنّما الاَعْمالُ بِالنّیاتِ. و لِکُلِّ امْرِئٍ ما نَوی. فَمَن غَزی ابْتغاءَ ما عندَاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. و مَن غَزی یُریدُ عَرَضَ الدّنیا. أو نَوی عِقالاً، لم یَکُنْ له اِلّا ما نَوی. 1 ارزش اعمال به این نیّت های انجام آنهاست. و بهر? هرکس (از عمل) همان چیزی است که نیّت کرده. پس اگر کسی به انگیز? خدایی به جنگ برود، پاداشش با خدای عز و جل است. و اگر برای به دست آوردن منفعت دنیوی، یا به قصد گرفتن عِقال (چیزی که پاهای چارپایان را به وسیل? آن می بندند) بجنگد، بهر ه اش چیزی جز آنچه قصد کرده نیست. شرکت در جنگ با دشمنان خدا، عملی است که می تواند با نیّت های مختلفی انجام شود. اگر انگیز? شرکت کننده قصد قربت به سوی خدای عز و جل باشد، بهره و پاداشش از جنگیدن، رضای پروردگار و اجر گرانقدرِ اوست. ولی اگر مثلاً برای گرفتن غنیمتی به جنگ برود، ارزش جنگیدنش به انداز? ارزش آن غنیمت خواهد بود. و به طور کلی هرکس متناسب با نیّتی که از انجام یک کار دارد، از آن بهره می برد و ارزش اعمال به نیّت های انجام آنها بر می گردد.

قصد قربت در نیّت

حال که روشن شد ارزش هر عملی به نیّت انجام آن بستگی دارد، باید عوامل تشکیل دهند? نیّت را بررسی کنیم که مهم ترین آنها «قصد قربت» می باشد. قصد قربت یعنی اینکه قصد و انگیز? فاعل در انجام کار، کسب رضای خداوند و تقرّب به سوی او باشد. چنین قصدی در انجام عمل ارزش آن را بسیار بسیار متفاوت می کند با وقتی که فاعل کار را برای غیر خدا انجام می دهد. عمل کسی که برای خدا می جنگد با آن که برای به دست آوردن غنیمتی پیکار می کند، از نظر روح و ارزش کاملاً متفاوت خواهد بود. بنابراین می توان گفت قصد قربت زمانی وجود دارد که انگیز? شخص از انجام کار، اطاعت خداوند و امتثال امر او باشد. در این صورت کار او را می توان «عبادت» نامید. عبادت بودن یک عمل به همین قصد قربت بستگی دارد. البته بعضی اعمال هستند که ذاتاً عبادت هستند و «صحّت» آنها به قصد قربت در انجام آنها بستگی دارد، به طوری که اگر بدون چنین قصدی انجام شوند، مانند این است که اصلاً انجام نشده اند؛ مانند نماز. اگر کسی امر خداوند به انجام نماز را به قصد قربت اطاعت نکند، اصلاً نماز نخوانده است. ولی هم? دستورات پروردگار متعال این گونه نیستند. مثلاً امر به اینکه مؤمنان به دیدن یکدیگر بروند (تَزاوَرُوا) 2 ، چنین نیست که اگر بدون قصد قربت امتثال شود، صحیح نباشد. مؤمنان اگر با قصد قربت یا بدون آن، به دیدن یکدیگر بروند، در هر دو صورت به این دستور الهی عمل کرده اند؛ ولی البته «عبادت» بودن عمل بستگی به وجود قصد قربت دارد. دو نفر مؤمن که به ملاقات یکدیگر می روند، هر کدام که با این کار قصد امتثال امر پروردگار و تقرّب به سوی او داشته باشد، عملش عبادت خواهد بود، و اگر چنین قصدی نکند، عبادتی هم انجام نداده است. چه بسا یکی از این دو از این طریق خداوند را عبادت کند و دیگری که قصد قربت ندارد، به این عبادت موفق نشود. تفاوتی که در این دو حالت وجود دارد این است که اگر فاعل این کار را در انجام عملش قصد قربت داشته باشد، مستحقّ پاداش ها و ثوابهایی می گردد که خداوند برای این عمل مقرّر فرموده است، در صورتی که اگر چنین قصدی نکند، مشمول وعده های الهی نمی گردد و استحقاق آنها را پیدا نمی کند. البته ممکن است خداوند اجر و پاداشی ـ کم یا زیادـ بابت انجام آن عمل به او عطا فرماید، امّا چنین پاداشهایی از روی تفضّل بوده و از خداوند به لطف و کرم خویش او را مورد مرحمت قرار داده است بدون آنکه استحقاقی نسبت به آنها داشته باشد. 3 به طور کلی حساب «فضل» پروردگار از وعده های او کاملاً جداست. چه بسا به کسی اصلاً وعده ای داده نشده باشد ولی بیش از کسی که به او وعده داده اند و او هم مطابق وعده عمل کرده است، مشمول لطف و عنایت پروردگار قرار بگیرد. البته این امر هیچ تعارضی با عدل پروردگار ندارد، چون فضل الهی بر پای? استحقاق فرد نمی باشد. نکت? دیگر در مورد قصد قربت این است که چه بسا فرد در انجام یک عمل، دو یا چند نیّت داشته باشد؛ در این صورت دو حالت متصوّر است: یکی اینکه نیّت ها در عرض هم باشند. یعنی هر کدام سهم مستقلّی در انگیز? فاعل داشته باشند. و دوم اینکه انگیز? اصلی و واقعی یکی باشد. و نیّت های دیگر در طول آن و به تَبَع آن مطرح گردند. در این صورت انگیز? مستقل در انجام عمل همان نیّت اصلی است و انگیزه های تَبَعی در قصد فاعل از انجام کار به طور مستقل هیچ نقشی ندارد. به عنوان مثال کسی که روزه می گیرد، ممکن است دو انگیزه برای عمل خود داشته باشد: یکی اطاعت امر الهی نسبت به انجام روزه، دوم کسب سلامتی و بهداشت بدن. حال اگر این دو نیّت در عرض هم مطرح باشند، یعنی هر کدام درصدی از انگیز? شخص را تشکیل بدهند، در حقیقت هر دو نیّت؛ اصلی می شوند و برای عملی مانند روزه که صحّت آن بستگی به قصد قربت فاعل دارد، وجود نیّتی در کنار قصد قربت، باعث ابطال آن می گردد. ولی اگر نیّت و انگیز? اصلی اطاعت امر خداوند باشد و سلامت بدن به عنوان تَبَعی و طفیلی و در حقیقت به صورت فاید? روزه برای شخص مطرح باشد، چنین قصدی خلوص عمل برای خدا را از بین نمی برد. چون در حقیقت این نیّت تَبَعی برای شخص به هیچ وجه به صورت استقلالی مطرح نیست و حتی درصد کمی هم در قصد اصلی او تأثیر ندارد. پس روز? او باطل نمی شود و عملش صحیح خواهد بود. عکس حالت دوم هم امکان پذیر است؛ یعنی اینکه شخص، نیّت اصلی اش از انجام روزه بهداشت بدن باشد و به تَبَع آن قصد امتثال امر الهی را در این کار بکند. در این صورت آنچه در واقع نیّت شخص را تشکیل می دهد، همان انگیز? اوّلی و اصلی است؛ به طوری که اگر آن انگیزه را نداشته باشد، روزه نمی گیرد. به همین دلیل می توان گفت که عملش را برای امتثال امر خداوند انجام نمی دهد و لذا روزه اش باطل است. پس به طور خلاصه در مواردی که دو یا چند نیّت برای فاعل مطرح است، قصد قربت در انجام عمل به دو صورت محقق می شود: یا اینکه انگیز? او در آن کار فقط و فقط کسب رضای خداوند و امتثال اوامر او باشد و هیچ قصد دیگری برایش مطرح نباشد. و دوم اینکه قصد دیگری هم داشته باشد ولی این قصد به تَبَع و به صورت طفیلی برایش مطرح باشد نه به صورت استقلالی. پس در این حالت هم آنچه مستقلاً نیّت او را تشکیل می دهد، همان امتثال امر الهی است و به قصد قربت در این حالت لطمه ای نمی خورد.

مراتب قصد قربت

قصد قربت به معنایی که گفته شد، خود دارای درجات و مراتبی است که بعضی از آنها بر بعضی دیگر ترجیح دارند و بطور کلی هم? قصد قربت ها در یک درجه و رتبه نیستند. هرچه خلوص فرد در قصد قربتش بیشتر باشد، ارزش و رتب? آن بالاتر است. و همان طور که وجود قصد قربت در انجام یک عمل، تضمینِ «عبادت» بودن آن را می کند، وجود قصد قربت خالص تر، ارزش آن عبادت را بالاتر می برد، و این امر عامل مهمّی در تحقّق مختلف عبادت می باشد. به این حدیث امام صادق (علیه‌السلام) در مراتب قصد قربت و عبادت توجه فرمایید: [اِنَّ] العُبّادَ ثلاثةٌ: قَومٌ عَبَدو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خوفاً. فتلک عِبادةُ العَبیدِ. و قومٌ عَبَدُو اللهَ تبارک و تعالی طَلَبَ الثَوابِ. فتلک عبادةُ الاُجَراءِ. و قومٌ عَبَدُو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً له. فتلک عِبادَةُ الاَحرارِ. و هی اَفْضَلُ العِبادَةِ. 4 [همانا] عبادت کنندگان (خداوند) سه گروه هستند: گروهی خدای عزّ و جلّ را از روی ترس (از عقاب الهی) عبادت کرده اند. این عبادت، عبادتِ بردگان است. و گروهی خدای متعال را به انگیز? پاداش گرفتن عبادت کرده اند. این عبادت، عبادتِ مزدبگیران است. و گروهی خدای عزّ و جلّ را به خاطر محبّتی که به او دارند بندگی کرده اند. این عبادت، عبادت آزادگان است. و این بهترین و بافضیلت ترین عبادتهاست. در این حدیث سه درج? قصد قربت در انجام عبادت مطرح شده که هر کدام درجه ای از عبادت را به وجود می آورد. در فرمایشی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) انگیزه های عبادت خداوند، چنین مطرح شده است: اِنّ قوماً عَبَدوا اللهَ رَغْبَةً. فتلک عبادةُ التُجّارِ. و اِنّ قوماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً. فتلک عبادةُ العَبیدِ. و اِنّ قوماً عَبَدُوه شکراً. فتلک عبادةُ الاَحْرارِ. 5 همانا کسانی خداوند را از روی شوق (به ثواب) بندگی کرده اند. این بندگی، بندگی تجارت کنندگان است. و گروهی خداوند را از روی ترس (از کیفر الهی) بندگی کرده اند. این بندگی، بندگی بردگان است. و کسانی خداوند را به خاطر شکر (نعمت هایش) بندگی کرده اند. این بندگی، بندگی آزادگان است. در اینجا به جای انگیز? «حبّ»، انگیز? «شکرگزاری» از نعمت های الهی مطرح شده است. در فرمایش دیگری از همین بزرگوارـ رئیس الموحّدین و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)ـ در مناجات با پروردگار چنین آمده است: ما عَبَدْتُکَ خَوفاً مِنْ نارِک و لا طَعَماً فی جَنَّتِک، ولکِنْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُک. 6 (پروردگارا) تو را از روی ترس از آتش تو و به خاطر طمع به بهشت تو، بندگی نکرده ام، ولکن تو را شایست? بندگی کردن یافتم، پس عبادتت نمودم. اینجا تعبیر دیگری مطرح شده که عبارت است از اینکه بنده ای خدای خود را شایست? بندگی کردن یافته باشد. توجّه به دو نکته در این بحث لازم به نظر می رسد: نکت? اول: «ترس از عذاب الهی» و «شوق نسبت به پاداش خداوند» و «شکر نعمت های پروردگار» هیچکدام با قصد قربت شخص در انجام عبادت برای خدا، منافات ندارد. کسی که خدا را به خاطر اینکه به آتش قهر او گرفتار نشود، بندگی می کند، در حقیقت خداوند را بندگی کرده، ولی انگیزه اش برای این عبادت، ترس از کیفر او می باشد. پس داعی و انگیز? اصلی و مستقلّ برای او، امتثال امر خدا و بندگی اوست، ولی البته داعی بر این داعی و انگیز? این انگیزه، ترس از عقاب الهی است که این ترس فی نفسه مطلوب و محبوب پروردگار است و دقیقاً در مسیر بندگی کردن اوست و چیزی نیست که با قصد قربت او در عبادت منافات داشته باشد. همین طور است انگیز? به دست آوردن پاداش و ثواب الهی که اینهم انگیز? عبادت پروردگار می تواند باشد و اگر کسی به این شوق، خداوند را بندگی کند، از دایر? توحید و عبادت خداوند خارج نشده است. ملاحظه می شود که در احادیث مذکور هم، «عبادت کنندگان خدا» (عبدوا الله) به سه گروه تقسیم شده اند. پس معلوم است که هم? اینها خدا را عبادت کرده اند ولی البته انگیزه هایشان در عبادت او مختلف بوده است و همین اختلاف، باعث اختلاف در درجه و مرتب? عبادت های آنها شده است. قطعاً کسی که خدا را به خاطر شکر نعمت هایش بندگی می کند از آن که بخاطر شوق به ثواب پروردگار عبادت می کند. در درج? بالاتر و عبادتش دارای ارزش بیشتری است، ولی رتب? بالاتر داشتن یک عبادت، دلیل بر این نیست که رتب? پایین تر، بندگی خدا نباشد و عمل او از عبادت بودن خارج گردد. انگیزه های مختلف در بندگی خداوند، درجات مختلف قصد قربت را به وجود می آورد که پایین ترین آنها ترس از عقاب و طمع نسبت به ثواب پروردگار می باشد و بالاترین آنها هم عبادتی است که امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در وصف خود فرموده اند و آن اینکه کسی خداوند را شایست? بندگی یافته باشد و به این سبب او را عبادت نماید. به هر حال هم? اینها عبادت خداوند است ولی هر کدام درجه ای دارد. نکت? دوم: هر درجه ای از عبادت خداوند می تواند با درجات پایین تر آن جمع شود. مثلاً کسی که خداوند را به خاطر شکر نعمت هایش بندگی می کند، ممکن است ترس از عذاب الهی و شوق به بهشت او هم داشته باشد و علی القاعده چنین است. بله؛ انگیز? او از بندگی خدا، ترس نیست، ولی ترس از عذاب های الهی هم دارد. همچنین است کسی که خداوند را چون شایست? بندگی کردن یافته است، بندگی می کند. او هم ممکن است ترس از جهنّم و شوق به بهشت را داشته باشد، ولی اینها انگیز? عبادت او نباشند. دعاها و مناجات هایی که از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و سایر امامان (علیهم السلام) به ما رسیده است، شاهد قطعی بر این مطلب است که آن بزرگان ـ خدا را چون شایست? عبادت یافته بودند، عبادت می کردندـ از عذاب و کیفر الهی می ترسیدند و به وعده ها و پاداشهای او طمع داشتند و این هیچ منافاتی با درج? بالای عبادت ایشان ندارد. و به طور کلّی لازم? اینکه کسی خداوند را به خاطر ترس از آتش و طمع به بهشت بندگی نکند، این نیست که از آتش نترسد و به بهشت طمع نداشته باشد. در دعای شریف «کمیل» از زبان مولی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به درگاه الهی چنین می خوانیم: یا إلهی و سیّدی و ربّی، اَتُراک مُعَذِّبی بِنارِک بَعدَ تَوحِیدک. 7 ای معبود و آقا و پروردگار من، آیا واقعاً مرا به آتش خود عذاب می کنی با آنکه به توحید دربار? تو اعتقاد دارم. اگر ترس از عذاب به آتش جهنّم نبود، هرگز امیرمؤمنان (علیه‌السلام) چنین مناجات نمی فرمود. در دعای دیگری که به نام دعای «ابوحمزه ثُمالی» معروف است که ایشان آن را از امام زین العابدین (علیه‌السلام) نقل کرده است، چنین می خوانیم: أجِرْنی مِنَ النارِ بِعَفْوِک. و أدخِلْنِی الجَنَّة برحمتک. و زَوِّجْنی مِنَ الحُورِ العینِ بِفَضْلِک. 8 (خدایا) مرا به عفو و بخشایش خود از آتش پناه بده. و به سبب رحمت خود وارد بهشت گردان. و با فضل خود، حوریان بهشت را به من تزویج کن. ملاحظه می شود که امام سجاد (علیه‌السلام) از آتش قهر الهی به عفو او پناه برده اند و تقاضای بهشتی شدن به سبب رحمت الهی کرده اند و اظهار شوق نسبت به ثواب های اخروی را در دعای خویش به درگاه خداوند عرضه داشته اند. در این عبارات و امثال آنها ترس از آتش غضب الهی و طمع به بهشت و نعمت های اخرویِ پروردگار کاملاً آشکار است. البته نباید از این سخنان معصومان چنین برداشت شود که امامان (علیهم السلام) چون مرتکب معاصی شده اند، از آتش قهر الهی می ترسیده اند. هرگز چنین نیست! این بزرگواران دارای چنان مقام طهارت و عصمتی بوده اند که فکر انجام گناه را هم در سر نمی پروراندند، چه رسد به آنکه مرتکب آن بشوند. آنچه منشأ ترس این ذوات مقدّس و نورانی بوده، قطعاً چیزهایی نیست که غیر معصومین به آن مبتلا هستند، بلکه آنها در درجه ای بوده و هستند که بعضی امورِ غیر گناه را برای خود گناه می شمردند یا عوامل دیگری باعث خوف ایشان از عقاب الهی می شده است که به کلّی با معاصیِ نهی شده از جانب خداوند، متفاوت است. ما اکنون در مقام توضیح و توجیه این مطلب نیستیم9 امّا به هر حال می خواهیم نتیجه بگیریم: از اینکه ایشان ـ آنچنانکه امیرمؤمنان (علیه‌السلام) فرمودندـ در مقامی بوده اند که خداوند را نه از روی ترس و نه به شوق ثواب، بلکه چون او را شایست? عبادت می دیدند، عبادت می کردند، نمی توان نتیجه گرفت که ترس از آتش غضب پروردگار و طمع به پاداش های اخروی در ایشان نبوده است. عصار? مطلب اینکه: قصد قربت در انجام عبادت پروردگار دارای مراتب و درجاتی است. و هرکس بنا به رتب? ایمانی و معرفتی خود و متناسب با اخلاصی که در بندگی خداوند دارد، در یکی از این درجات قرار می گیرد، هرچند که هم? اینها بالاخره عبادت خداست و مراتب بالاتر با درجات پایین تر قابل جمع می باشد.

قصد قربت در انتظار فرج امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه