راه روشن: ترجمه المحجه البیضاء فی تهذیب الحیاء جلد 5 صفحه 245

صفحه 245

بدانی که خدای متعال هرگاه معصیت شود حلم ورزد و هرگاه بنده به گناه بازگردد او را بپوشاند و هرگاه جامۀ گناه بر تن کرد خداوند خشمی می گیرد که آسمانها و زمین و کوهها و درختان و جنبندگان تاب خشم او را ندارند.پس چه کسی که تاب خشم خدا را دارد پس اگر آنچه یادآور شدم باطل است من روزی را به یاد تو می آورم که آسمان همانند آهن گداخته و کوهها مانند پشم می شود،و امّتها در برابر صولت خدای جبّار به زانو در می افتند،زیرا به خدا سوگند من از اصلاح نفس خود ناتوان شده ام.پس چگونه می توانم دیگری را اصلاح کنم و اگر گفته هایم حق است تو را به پزشکی راهنمایی می کنم که زخمهای بیماری زا و دردهای مزمن و حادّ را درمان می کند و او پروردگار جهانیان است،پس با درخواست صادقانه آهنگ او کن و به سوی او بازگرد زیرا من تو را سرگرم گفتار خداوند می کنم: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَهِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمِینَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ. یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ . (1)پس از این آیه به کجا می توان گریخت؟پس آن خانم چند روز بعد(از دریافت نامه)آمد و در راه جوان ایستاد.جوان چون زن را از دور دید خواست به منزلش برگردد تا او را نبیند،امّا آن زن گفت:ای جوان برنگرد که بعد از امروز هرگز دیداری نخواهد بود مگر در پیشگاه خدا(روز قیامت)و سخت بگریست و گفت:از خدایی که کلیدهای دل تو در دست قدرت اوست می خواهم که کار دشوار تو را بر من آسان نماید(تحمّل عشقت را بر من آسان سازد)سپس در پی جوان رفت و گفت:بر من منت بگذار و مرا موعظه ای بفرما که از تو داشته باشم و سفارشی کن که به کار بندم.جوان به او گفت:تو را


1- (97) مؤمن/18-19:آنها را از روز نزدیک نترسان،روزی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه می رسد و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه می گردد،برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود. او چشمهایی را که به خیانت گردش می کند می داند،و از آنچه در سینه ها پنهان است با خبر است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه