با توجه به اهميتي كه وحدت امت اسلامي و جامعه اسلامي در تعاليم اسلام دارد، بايد كوشش شود عواملي براي تقويت پيوند ميان مسلمانها و كمك به وحدت اسلامي در قسمتهاي مختلف تعاليم اسلام پيشبيني شود. يكي از اين عوامل، يكرنگ بودن و يك جور بودن در برخي از عبادات، از جمله نماز است. خوب دقت كنيد كه وقتي قرار شود در مساجد انگلستان مردم به زبان انگليسي نماز بخوانند و ر مساجد ايران به زبان فارسي، در مساجد تركيه به زبان تركي و در مساجد حجاز به عربي، يك مسلمان اهل انگلستان يا ايران وقتي به حجاز مسافرت ميكند و به يكي از مساجد وارد ميشود كه مراسم و آيين نماز در آن برگزار است، اصلاً خود را غريبه احساس ميكند. او همين آشنايي لفظي را هم كه الان مسلمانها عموماً به نماز دارند نخواهد داشت و بكلي خودش را از مراسمي كه انجام ميگيرد غريبه حس خواهد كرد.
يك مسلمان عرب زبان هم وقتي به ايران بيايد و به مساجد برود خودش را كاملاً غريبه حس ميكند و با مراسم نماز كه برگزار ميشود بكلي هيچ آشنايي نخواهد داشت؛ حتي آن آشنايي لفظي را هم كه الان هر بچه مسلماني به نماز دارد و وقتي خوانده ميشود ميفهمد اين نماز است كه خوانده ميشود نخواهد داشت. همچنين است اذان نماز. اساس اذان اعلام اين است كه وقت نماز رسيده و نماز برگزار ميشود؛ لذا اگر قرار باشد اذان به زبان غير عربي خوانده شود، چنانچه يك مسلمان عرب زبان يا انگليسي زبان يا فارسي زبان مثلاً در تركيه باشد و بخواهد بداند مسجد كجاست، نماز جماعت كجاست، و آيا وقت نماز شده يا خير، اگر اذان به زبان تركي گفته شود نخواهد دانست كه آيا اين اذان است كه خوانده ميشود يا آواز. در حالي كه الان همين آشنايي لفظي به اذان و نماز سبب ميشود كه هر مسلماني به هر يك از بلاد اسلامي برود بتواند در مساجد شركت بكند و نماز بخواند. اين اذان براي او همان مفهومي را دارد كه در كشور خود دارد. اگر در كشور خود به معني نماز توجه ندارد و معني نماز را نميفهمد، در يك كشور ديگر هم نميفهمد؛ و اگر در كشور خود معناي نماز را ميفهمد، در كشوري ديگر نيز چنين است و به هر حال خود را در خارج از ميهن اسلامي خود و در خارج از سرزمين اسلام حس نميكند. حتي وقتي يك مسلمان در كشورهاي غير اسلامي نيز به مسجد ميرود خود را در همان سرزمين اسلام حس ميكند.
وقتي يك مسلمان در مسأله نماز كه يكي از شعائر بزرگ اسلام است و نقشي مهم از نظر اسلامي دارد و به عنوان پايه بزرگ اسلام و مسلماني شناخته شده، احساس كرد كه همه جاي سرزمين اسلام براي او وطن است، به تقويت وحدت امت اسلامي و حفظ يكپارچگي مسلمانان كمك فراواني ميكند.
علاوه بر اين، مسأله نماز جماعت و نماز جمعه است. در نماز جمعه، امام نماز را به چه زباني بخواند تا براي مأمومين مفهوم باشد؟ به زبان عربي، تركي، يا فارسي؟ همچنين ما مراسم بزرگ حج را داريم. در هر سال بر صدها هزار نفر از مسلمانان واجب و لازم است كه در مكه دور هم جمع شوند. آنجا هنگام ظهر، هنگام عصر، هنگام مغرب، هنگام عشاء و هنگام صبح در مسجدالحرام تقريباً بزرگترين نماز جماعت برگزار ميشود كه از ملتهاي مختلف، زبانهاي مختلف و سرزمينهاي مختلف در آن شركت ميكنند. آنجا نماز به چه زباني بايد خوانده شود؟ الان وقتي آنجا نماز خوانده ميشود همه مسلمانها ميبينند كه دارند به يك شيوه نماز ميخوانند؛ ولي اگر اين هماهنگي و يكرنگي نباشد اصلاً منظور از انجام آن مراسم بزرگ نماز جماعت كه بهعنوان يكي از نشانههاي يكپارچگي امت اسلام است، تأمين نميشود.
برميگرديم به انتقادي كه بر نماز خواندن به زبان عربي بدون فهم معني آن ميشود. اين انتقاد كاملاً بجاست. واقع مطلب اين است كه نمازگزاري كه نماز ميخواند و معني جملههايي را كه ميگويد نميداند نمازش خيلي ناقص است. ميشود گفت جسمي بيروح است. ولي حل اين مشكل به اين نيست كه بگوييم هر فرد و اهل هر زباني نماز را به همان زبان خود بخواند. اين حل مشكل نيست. اين جور حل مشكل كردن كار آدمهاي تنبل، كم كار و كم ابتكار است. آيا بهتر نيست بهجاي اين مطلب بگوييم در تعليم و تربيت هر كودك مسلمان، و در تعليم و تربيت هر مسلمان، لازم است از همان آغاز، معني و مفهوم جملههاي عربي كه در نماز يا اذان ميگويد براي او گفته بشود، بهطوري كه او بفهمد چه ميگويد؟ چرا مشكل را اينطور حل نكنيم؟ آيا واقعاً جاي تأسف نيست كه با سيستم فرهنگي امروز در سرتاسر دنيا، يا در جاهايي كه فرهنگ پيشرفتي دارد، تقريباً عده زيادي از بچهها به اندازه صد يا پنجاه جمله زبان انگليسي، فرانسه، يا آلماني يا يك زبان خارجي بدانند، اما به اندازه سي جمله عربي ياد نگيرند؟ چه اشكالي دارد كه بچههاي مسلمان اقلاً سي تا چهل جمله عربي بدانند، بهطوريكه در برخورد با يك مسلمان ديگر اقلاً به اندازه سي چهل جمله زبان مشترك داشته باشند؟ چرا اصلاً مقيد بودن به اينكه نماز بهصورت عربي برگزار شود انگيزهاي براي مسلمانها نشود تا همه به اندازه تفاهم با همديگر زبان عربي را ياد بگيرند؟ در اينكه زبان مشترك نقش مؤثري در تقويت ارتباطات ميان افراد دارد شكي نيست. چرا امروز مردم در همين آلمان سعي ميكنند لااقل به اندازه صد جمله انگليسي ياد بگيرند؟
ميدانيد كه تحصيلات در آلمان تا مرحله فورشوله(45) اجباري است. در فورشولهها از كلاس پنجم به بعد يك زبان غير آلماني تدريس ميشود كه غالباً انگليسي است. از كلاس پنجم تا نهم، پنج سال زبان خارجي ميخوانند. تعليمات هم كه اجباري است. آيا بهتر نيست كه در سرتاسر سرزمين اسلام نيز تعليمات اجباري براي باسواد كردن مردم باشد و ضمن باسواد كردن مردم در طي چهار تا پنج سال زبان عربي را هم ياد بگيرند تا دو نفر مسلمان وقتي به هم برخورد ميكنند بتوانند ده جمله با همديگر صحبت بكنند؟
به هر حال، ياد گرفتن معني جملههاي اصلي نماز، يعني »الله اكبر«، سوره حمد، سوره توحيد، ذكر ركوع و سجود و تسبيحات اربعه و تشهد و سلام، براي هر مسلمان خيلي آسان است. همچنين، با توجه به اينكه گفتيم به فتواي عدهاي از فقها هر كسي در حال نماز ميتواند به دلخواه و زبان خود دعا بكند و آنچه در دل دارد باخداي خود بگويد، مطلب يك مقدار حل ميشود.اصل نماز با يك زبان، قدر مشترك ميان همه برگزار ميشود؛ بقيه را كه جنبه فردي دارد و دعاي شخصي است هر كس به زبان خود ميگويد و به اين ترتيب مشكل حل خواهد شد.
نماز وسطي
حافظوا علي الصَّلَوات والصّلوةِ الوُسطي و قوُموا للَّه قانتين. فان خفتم فَرجالاً او رُكباناً فاذا اَمِنتم فاذكروا الله كما علَّمَكم ما لمتكونوا تعلمون(46)
مواظب نمازها باشيد، بخصوص نماز ميانه. و با اميد و با خشوع و خضوع براي خدا بپاخيزيد. اگر در حال ترس بوديد، پياده يا سواره نماز بگزاريد؛ اما همين كه عامل ترس برطرف شد و ايمني يافتيد باز خدا را ياد كنيد، همانطور كه او چيزهايي را كه نميدانستيد به شما ياد داد.