شناخت از دیدگاه فطرت صفحه 22

صفحه 22

تقسيم موضوعات شناخت به متطوّر و ثابت

ما از اين‌ها به عنوان موضوعات مختلف شناخت ياد كرديم، ولي تقسيمي داريم كه بايد به آن توجه كرد. موضوعات شناخت دو گونه‌اند:

1- آن‌جا كه موضوع شناخت حركت و تطوّر است، يا متحرك )متطوّر( است؛ يعني موضوع شناخت، موضوعي است كه خودش دائماً تغيير مي‌كند و ما هم مي‌خواهيم آن تغيير را مورد مطالعه قرار دهيم؛ چيزي مثل حركت‌شناسي، يا تغييرشناسي. به دست من نگاه كنيد؛ حركت مي‌كند. شما الان با اين نگاه چه چيز را مي‌بينيد؟ هم دست را و هم حركت دست را و دست در حال حركت را. حال نگاه كنيد! چه مي‌بينيد؟ دست را در حالي كه حركت نمي‌كند. حركت يك »شدن« است. واقعيتي در حال تغيير است. اصلاً خود اين واقعيت عين تغيير است. حركت دست يعني تغيير مكان دست )چون حركت مكاني است(. پس، موضوع شناخت يك وقت خودِ تغيير، خود حركت، و خود دگرگوني است. در اين حال، دگرگوني را مي‌شناسيم.

2- يك وقت هم موضوع شناخت، دگرگوني نيست؛ بلكه يك امر ثابت است. امّا مگر امر ثابت هم در دنيا داريم؟ ]ماديون مي‌گويند[ اين حرف‌ها چيست؟ تا آن‌جا كه ما مي‌دانيم عالم و هستي عبارت است از همين عالم مادي و هستي مادي كه دائماً در حال تغيير است. بنابراين، اصلاً ما موضوع و امر ثابت براي شناخت نداريم. ]پاسخ ما اين است كه[ نه خير؛ اين‌طور نيست. خود شما كه ماترياليست و مادي هستيد به امر ثابت اعتقاد داريد. ]خواهند گفت [اين چه تهمت است كه به ما مي‌زنيد؟! بزرگ‌ترين ويژگي من مادي اين است كه به امر ثابت معتقد نيستم؛ به ماده و ماديات معتقدم و يكي از وجوه مشخصه ماده و ماديات اين است كه دائماً تغيير مي‌كند. ]ما مي‌گوييم[ خير، با همه اين اصرارهايي كه داريد، شماي ماترياليست معتقد به امر ثابت هستيد.]خواهند پرسيد[ آخر اين امر ثابتي كه من ماترياليست هم به آن معتقدم چيست؟ ]پاسخ اين است كه[ شما مي‌گوييد طبيعت، عبارت است از تغييرها و دگرگوني‌ها، يا متغيرها و دگرگون شونده‌هايي كه قوانين ثابت بر آن‌ها و بر تغيير آن‌ها حكومت مي‌كند. مگر همين را نمي‌گوييد؟ مي‌توانيد بفرماييد شما در علوم طبيعي دنبال چه مي‌گرديد؟ مي‌توانيد بفرماييد كه شما بر چه اساس مي‌گوييد من امروز پيش‌بيني دقيق علمي مي‌كنم كه چهل سال ديگر در ايران، در فلان روز، فلان ساعت، فلان نقطه، خسوف جزئي يا كلي و اگر جزئي است با چه درجه‌اي روي مي‌دهد؟ اين پيش‌بيني را بر چه اساس مي‌كنيد؟ اگر قانون ثابتي حاكم بر روابط زمين و ماه و خورشيد و حركت آن‌ها و وضع و محاذات و كيفيت قرار گرفتن آن‌ها در رابطه با يك‌ديگر نبود، شما مي‌توانستيد اين پيش‌بيني را انجام دهيد؟ پس، بر وضع و رابطه زمين و خورشيد و ماه، يك سلسله قوانين ثابت حكومت مي‌كند. ولو ثابت نسبي. من نمي‌گويم تا روز قيامت، بلكه منظور اين است كه مطابق پيش‌بيني شما تا چهل سال ديگر اين قوانين حكومت مي‌كنند. بگوييد با احتمال نود و نه درصد. بگوييد شايد با يك درصد احتمال اصلاً تا چهل سال ديگر وضع دنيا به هم بخورد. خيلي خوب، ممكن است. ممكن است يك انفجار اتمي عظيم، عظيم‌تر از انفجارهاي شبانه‌روزي خورشيد روي بدهد و رابطه و وضع محاذات زمين و خورشيد و ماه به هم بخورد. ولي با چند درصد احتمال؟ مي‌گوييد يك در هزار! خوب، معلوم مي‌شود با احتمال نهصد و نود و نه در هزار، يك چنين امر ثابتي وجود دارد. همين‌طور است يا نه؟ يك ماترياليست به امر ثابت معتقد هست يا نيست؟

نقد علمي بودن ماركسيسم و ماترياليسم

يك‌جا كه همين مسأله را مطرح مي‌كردم، يك ماترياليست موشكاف گفت اين حرف صحيحي نيست كه شما مي‌زنيد و مي‌گوييد »قوانين ثابت«؛ زيرا قانون كه خودش واقعيت ندارد. قانون عبارت است از يك امر ذهني كه ما از پيوندهاي متغير مشابه يك‌ديگر استنتاج مي‌كنيم. مثلاً، وقتي شما مي‌گوييد از تركيب دو اتم ئيدروژن با يك اتم اكسيژن دائماً آب درست مي‌شود، بايد توجه كنيد كه هر تركيبي غير از تركيب ديگر است. يعني اين دو تا ئيدروژن با اين يك اكسيژن تركيب مي‌شوند و اين آب به وجود مي‌آيد. دومرتبه، آن دو اتم ئيدروژن با آن يك اتم اكسيژن تركيب مي‌شوند، آن آب دوم به وجود مي‌آيد. بار سوم، آن دو اتم ئيدروژن با آن يك اتم اكسيژن تركيب مي‌شوند آب سوم به وجود مي‌آيد. بنابراين، شما مي‌آييد اين‌ها را با يك‌ديگر مقايسه مي‌كنيد آن‌گاه يك قانون استنتاج مي‌كنيد و مي‌گوييد همواره از تركيب دو اتم ئيدروژن با يك اتم اكسيژن آب به وجود مي‌آيد. اين قانون خودش واقعيت خارجي ندارد. آن‌چه واقعيت خارجي دارد اين ئيدروژن‌ها و اين اكسيژن‌هاست و اين‌ها گوناگونند و متغيرند و يكي نيستند؛ بلكه متغيرند. پس، قوانين ثابت حاكم بر طبيعت واقعيت‌هاي عيني نيستند. پس چه هستند؟ ذهني‌اند. يعني موهومند؟ عجب! يعني مي‌خواهيد بگوييد كه بر اين عالم طبيعت يك مشت موهومات حكومت مي‌كند؟! حرف ما با شما اين است كه همين عالم طبيعت كه شما مي‌گوييد، صرفاً اين متغيرها نيست. اين متغيرها در رابطه با يك مشت ثابت‌ها، عالم طبيعت مي‌باشد. وگرنه، اگر شما گفتيد »قوانين حاكم بر طبيعت متغير، ثابتند ولي اين قوانين ثابت، امور استنتاجي ذهني هستند«، اين استنتاج را معني كنيد. يعني مي‌خواهيد بگوييد ذهن موهوم‌پروري و خيال‌پردازي كرده؟ يا مي‌خواهيد بگوييد ذهن چيزي را كشف كرده؟ اين‌همه مي‌گوييد ما در علوم دنبال كشف قوانين علمي هستيم، يعني كشف يك مشت امور ذهني خياليِ فرضي، يا امور واقعي؟ كدام‌يك؟ اين‌طور كه شما مي‌گوييد، همه علوم دنبال يك امور فرضي موهوم هستند. نه جانم! معلوم مي‌شود قوانين علمي كلي حاكم بر طبيعت واقعيت عيني دارند، اما واقعيت عيني آن‌ها وراي اين واقعيت عيني است كه دو اتم ئيدروژن و يك اتم اكسيژن مي‌دهد آب اول؛ دومرتبه، دو اتم ئيدروژن و يك اتم اكسيژن مي‌دهد آب دوم... اين مصاديق تحت سلطه آن قانون علمي قرار دارند، و او بر اين‌ها حكومت مي‌كند. اين مسأله براي شما مهم است كه بدانيد يك ماترياليست، بخواهد يا نخواهد، به يك سلسله واقعيت‌هاي عيني ثابت معتقد است؛ ولو درجه واقعيت عيني داشتنِ اين‌ها از قبيل رابطه ثابت و نسبت ثابت دو قطار باشد كه روي دو ريل با سرعت مساوي حركت كنند. مثال از اين طبيعي‌تر و فيزيكي‌تر نمي‌توانيم بزنيم. وقتي دو قطار، روي دو ريل، با سرعت دقيقاً مساوي حركت كنند، مي‌گوييد هميشه اين واگن مقابل آن واگن قرار دارد. يعني مقابل بودن اين واگن و آن واگن براي مدت دو ساعت، سه ساعت، چهار ساعت، يك واقعيت عيني ثابت است؛ ولو اين واقعيت عيني ثابت نتيجه يك واقعيت عيني متحركت باشد. و آن اين است كه آن دو قطار با سرعت مساوي حركت مي‌كنند. زيرا براي من نتيجه دارد. بالاخره مي‌خواهم ببينم اگر دو قطار با سرعت نامساوي حركت كنند، آيا كساني كه در اين واگن نشسته‌اند، مي‌توانند هميشه آدم‌هايي را كه در آن واگن نشسته‌اند، ببينند؟ خير. امّا اگر اين‌ها با سرعت مساوي حركت كنند، كساني كه در اين واگن هستند هميشه مي‌توانند كساني را كه در آن واگن هستند، ببينند. توانايي ديدن مسافران اين واگن نسبت به مسافران آن واگن امري واقعي است يا امري موهوم؟ امر واقعي است. اين نتيجه يك رابطه ثابت ميان دو امر متغير است: دو واگني كه در حال حركت هستند؛ يعني متغيرند. تا اين دو قطار براي چند ساعت يك رابطه ثابت نداشته باشند، اين مطلب كه ساكنان و مسافران واگن الف، همواره قادرند مسافران واگن ب را ببينند، تحقق پيدا نمي‌كند. پس معلوم مي‌شود كه اينقدر هم كه به ما مي‌گويند متغير، متغير، متغير، در ميان اين متغيرها خيلي امور ثابت هم پيدا مي‌شود. آگاهي بر اين ثابت‌ها، در زندگي انسان نقش دارد. پس موضوع شناخت گاهي تغيير و يك امر متغير و گاهي يك امر ثابت است.

اما مسأله از اين پيچيده‌تر و بالاتر است. اين ميز كه در مقابل من است و در طول اين چند جلسه هفتگي كه من با شما بحث مي‌كنم در كنار آن قرار مي‌گيرم، آيا متغير است يا ثابت؟

]برخي از حاضران:[ هم ثابت است و هم متغير.

]دكتر بهشتي:[ بسيار خوب. مي‌توانيد بفرماييد كه من از بيرون كه مي‌آيم، دنبال كدام جهت اين ميز مي‌آيم: جهت ثابت آن، يا جهت متغيرش؟

]حضار:[ دنبال جهت ثابتش.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه