شناخت از دیدگاه فطرت صفحه 3

صفحه 3

ذهن و عين

فراز چهارم: آگاهي‌ها، تشكيل‌دهنده ذهن ما يا بخشي از ذهن ما هستند. شما به مجموعه‌اي از آگاهي‌هايي كه نسبت به محيطتان يا نسبت به خودتان داريد مي‌گوييد »ذهن«. آيا ذهن فقط مجموعه انباشته آگاهي‌هاست، يا آگاهي‌هايي است كه نه تنها روي هم انباشته‌اند، بلكه به رابطه‌هاي مشخصي كه ميان خود اين آگاهي‌هاي روي هم انباشته وجود دارد نيز ذهن مي‌گويند؟ آيا ذهن عبارت است از يك بخش از هستي انسان كه آگاهي‌ها اين بخش از هستي انسان را رشد مي‌دهند؟ يعني ذهن با هر آگاهي رشد مي‌كند؟ آيا هر آگاهي حكم جذب يك سلول تازه را براي ذهن دارد، يا حكم رشد ذهن را در اين آگاهي‌ها دارد - نظير رشد جنين يا نطفه در مواد غذايي كه جذب مي‌كند. اين‌ها مهم نيست. به هر حال، آگاهي‌ها تشكيل‌دهنده بخشي از ذهن ما هستند. وقتي مي‌گوييم ذهن، اشاره است به اين آگاهي‌ها؛ يا به تنهايي، يا با مايه اين آگاهي‌ها، يا احياناً با چيز ديگر. به هر حال، آگاهي‌ها جزو اين كلمه ذهن وجود دارد و وقتي مي‌گوييم ذهن، اشاره به آگاهي‌هاي انباشته شده و به هم پيوسته است.

ما مي‌گوييم ذهن و عين؛ يعني ذهن را در برابر عين به كار مي‌بريم. مي‌گوييم اين امر ذهني است، آن امر عيني است. - مثالي بزنم. شما داريد تنها در تاريكي راه مي‌رويد، خيالاتي مي‌شويد؛ از يك ديوار كوتاه عبور مي‌كنيد؛ مي‌گوييد نكند پشت اين ديوار كسي كمين كرده باشد و به من حمله كند! اين خيال در شما قوت مي‌گيرد. يك فرياد هم مي‌زنيد. در اين‌جا اين‌كه كسي پشت ديوار به عنوان يك دشمن سر راه شما كمين كرده باشد واقعيت عيني دارد يا ندارد؟ ندارد. امّا در ذهن شما هست؛ يعني واقعيت ذهني دارد: واقعاً شما خيال كرديد كه دشمني پشت اين ديوار كمين كرده؛ لذا جيغ زديد و فرياد كشيديد. اين‌جا ذهن را از عين جدا مي‌كنيد؛ مي‌گوييد ذهن و عين. مي‌گوييد در اين جريان، اين‌كه من به يك دشمن برخورد كردم واقعيت عيني نداشت، ولي واقعيت ذهني داشت. يعني »واقعاً« چنين چيزي به ذهن من آمده بود.

خيلي چيزها در دنيا هست كه اصلاً به ذهن شما راه نيافته و ذهن شما سراغ آن‌ها نرفته است. اينقدر چيزهايي هست كه من و شما اصلاً از آن‌ها خبر نداريم، به ذهنمان هم خطور نكرده؛ به خاطرمان هم خطور نكرده است. آنها عينياتي هستند كه اصلاً به ذهن من و شما راه نيافته‌اند. خوب، اين سؤال مطرح است كه اين‌كه مي‌گوييم ذهن و عين، آيا منظور اين است كه اصلاً ذهن عينيت ندارد؟ اين نكته دقيق است. خوب دقت كنيد! اين‌كه ما مي‌گوييم ذهن و عين و اين دو را مقابل هم به كار مي‌بريم، آيا منظور اين است كه اصلاً ذهن يك چيز است و عين چيز ديگري است و بنابراين خود ذهن، عين نيست؟ يعني ما خواب و خيال داريم. خيال مي‌كنيم كه رابطه آگاهي ميان ما و محيطمان وجود دارد. تازه، وقتي گفتيد »خيال مي‌كنيد«، خود آن خيال مي‌شود يك واقعيت؛ خود آن خيال مي‌شود يك عينيت. عين به معني واقعيت و مرادف با آن به كار مي‌رود. ذهن و خيال و انديشه و آگاهي، همه يك سلسله امور عيني هستند. ما معمولاً عين را به همين معنا به كار مي‌بريم. در آن معني اصلي و گسترده، عين را به معناي واقعيت به كار مي‌بريم.

ذهن بخشي از عين است

فراز پنجم: ذهن و عين معمولاً در مقابل يك‌ديگر به كار مي‌روند؛ ولي با دقت بيشتر بايد گفت ذهن خود بخشي است از عين. ذهن خودش واقعيت دارد. همان‌طور كه مثال زدم، در آن حالتي كه يك نفر در شب تاريك، تك و تنها از كنار يك ديوار عبور مي‌كند و فكر و خيال مي‌كند كه نكند پشت اين ديوار دشمني سر راهش كمين كرده باشد و اين خيال در او قوّت مي‌گيرد و جيغ و داد و فرياد مي‌زند كه به دادم برسيد؛ اين خيال يك امر ذهني است؛ امري ذهني كه مابازاي عيني ندارد، يعني واقعاً دشمني پشت ديوار كمين نكرده است. ولي خود اين خيال يك واقعيت عيني است. او واقعاً اين‌طور خيال كرد كه پشت اين ديوار دشمن است؛ به همين دليل هم جيغ زد. اگر خيال نكرده بود جيغ نمي‌زد. خيال كرد و ترسيد، لذا جيغ زد. همه اين‌ها واقعيت است. او خيال كرد؛ از اين رو مي‌گوييد »واقعاً« خيال كرد. واقعاً خيال كرد پشت ديوار يك دشمن است. واقعاً ترسيد، و بعد هم جيغ زد. همه اين‌ها واقعيت عيني است: هم خيال كردنش، هم ترسيدنش و هم جيغ زدنش. آيا شما مي‌توانيد بگوييد جيغ زدنش واقعيت عيني است، امّا ترسيدنش نه؟ كسي از شما باور مي‌كند؟ مي‌توانيد بگوييد ترسيدنش واقعيت عيني است، امّا خيال كردنش نه؟ نه يعني چه؟ يعني واقعاً خيال نكرد؟ چنين نيست. او واقعاً خيال كرد.

خوب دقت كنيد كه به اين ترتيب وقتي ذهن و عين را در مقابل هم به كار مي‌بريد، مبادا يك داوري غلط در ما به وجود بياورد كه ذهن چيزي است صددرصد جدا از عين. نه؛ ذهن بخشي از عين است؛ بخشي از واقعيت است كه وقتي آن را با بخش‌هاي ديگر واقعيت مقايسه مي‌كنيم آن‌وقت به اين مي‌گوييم ذهن، و به آن‌ها مي‌گوييم عين. اين معمول است. معمول است كه ما گاهي كلمه‌اي را در معنايي به كار مي‌بريم، بعد مي‌آييم اين كلمه را در بخش خاصي از آن معنا مجدداً به كار مي‌بريم. مثلاً مي‌پرسيم فلاني، مشهد بودي؟ مي‌گويد بله. چند روز؟ - جاي شما خالي، هفت روز. يعني چه هفت روز؟ يعني هفت صبح تا شب، يا هفت شبانه روز؟ معمولاً وقتي مي‌گوييم هفت روز چه معنايي را در نظر داريم؟ يعني هفت تا بيست و چهار ساعت. پس در اين‌جا روز را در معني بيست و چهار ساعت )شب و روز( به كار برديم. يا مثلاً كسي مي‌گويد من روزها اين‌جا هستم؛ يعني مثلاً شب‌ها از تهران بيرون مي‌روم - مثلاً به اطراف. در اين‌جا روز در چه معني به كار مي‌رود؟ شنونده مي‌فهمد منظور روز در مقابل شب است. پس روز را يك بار طوري به كار مي‌بريم كه شب و روز هر دو را شامل مي‌شود و يك بار طوري به كار مي‌بريم كه مقابل شب قرار مي‌گيرد. در يك معني شامل شب است و در يك معني مقابل شب است. عين هم يك چنين چيزي است: در يك معني شامل ذهن است و در يك معني مقابل ذهن است - و اين نكته خيلي دقيق است. اين نكته در بحث شناخت، و حتي در بخش هستي و در فهم وجود نكته دقيقي است.

نكته ظريفي را نيز يادآوري كنم كه در مقايسه اين دو مثال )ذهن و عين، و روز و شب( يك تفاوت جزيي وجود دارد كه اگر آن‌ها كه خيلي مو را از ماست مي‌كشند خواستند در اين‌جا بگويند اين‌ها با هم فرق دارند بايد به ايشان گفت اين فرق مهم نيست؛ آن‌چه مهم است اين مقايسه‌اي است كه براي نزديك كردن فهم مطلب گفتيم.

تأثير ذهن و عين در يك‌ديگر

اين ذهن و عين مسلماً در رابطه با يكديگرند و در يك‌ديگر تأثير متقابل دارند. يعني عين در ذهن تأثير دارد. مثلاً شما به يك باغ يا پارك مي‌رويد. در آن‌جا منظره باغچه‌ها و گل و آب و درخت‌ها را مي‌بينيد. به محض اين‌كه چشمتان به آن افتاد منظره در خاطر و در ذهن شما نقش مي‌بندد. آن عين، يعني آن باغچه و آب و درخت، در ذهن اثر گذاشت و يك منظره و تصوير تازه بر ذهن افزود و در آن به وجود آورد. پس عين در ذهن اثر فراوان دارد. بسياري از ذهنيات و ادراكات ذهني ما در برخورد با عين به دست ما آمده است: ديدني‌ها، شنيدني‌ها، بوييدني‌ها، چشيدني‌ها، دست زدني‌ها و امثال اين‌ها. شما به اين ليوان آب دست مي‌زنيد و مي‌بينيد يخ كرده است. اين ادراك و امر ذهني كه شما تشخيص مي‌دهيد اين ليوان يخ كرده و خنك است، در اثر برخورد شما با يك عين به وجود مي‌آيد. پس عين در ذهن اثر مي‌گذارد. ذهن هم در عين اثر مي‌گذارد. در همان مثالي كه آورديم )كه آدمي تك و تنها در شب تاريك از كنار ديوار عبور مي‌كرد و خيال كرد پشت ديوار دشمني كمين كرده، و بعد جيغ زد يا فرار كرد( اين جيغ زدن يا فرار كردن كه هر دو كاري عيني هستند از چه چيز ناشي مي‌شود؟ ناشي از ترس است و ترس او نيز ناشي از آن خيال ذهني اوست. بنابراين، ذهن در عين اثر مي‌گذارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه