کتاب علم صفحه 6

صفحه 6

واقعیت را می توانیم «علم» به معنای «عالم شدن» بدانیم و مقصود، عالم شدن به یک معلوم خاصّ است که در انسان به وجود می آید. این رکن را مکشوف شدن یا «انکشاف» می نامیم.

رکن چهارم آن واقعیتی است که سبب مکشوفیت معلوم برای عالم می شود. اگر به این حقیقت توجّه کنیم که نه ذات عالم و نه ذات معلوم سبب کاشفیت و مکشوفیت نیستند، آن گاه تصدیق خواهیم نمود که سبب کش، چیزی خارج از ذات عالم و ذات معلوم می باشد که همان «نور علم» است. از این واقعیت می توانیم به «ما به الکشف» یا «کاشف» یاد کنیم.

این چهار رکن در پدیده ی عالم شدن انسان وجود دارند. البته در مواردی رکن پنجمی هم به این ارکان اضافه می شود که در ضمن توضیحات بعدی خواهد آمد.

رکن اول: عالم (مکشوف له)

این رکن همان ماهیتی است که از خودش هیچ ندارد و در ذات خود دارای هیچ کمالی نیست. البته منظور از «ماهیت» یک مفهوم ذهنی و اعتباری نمی باشد، بلکه مقصود آن چیزی است که هر کس از آن به لفظ «من» تعبیر می کند. آن چه با لفظ «من» (در فارسی) یا «انَا» (در عربی) مورد اشاره ی وجدانی قرار می گیرد، همان «ماهیت» می باشد.

آن چه در شناخت «ماهیت» مهم است، یافتن ویژگی ذاتی آن می باشد. هر کس باید ببیند که چه خصوصیتی ذاتی اوست، یعنی در میان اوصافی که برای خود قائل است، کدام یک به ذات او مربوط می شود. به تعبیر دیگر، آن خصوصیتی که به خود «من» از آن جهت که «من» هستم، مربوط می شود، کدام است؟

«من»« خود را دارای اوصاف متعددی وجدان می کنم از قبیل عالم بودن، قادر بودن، انسان بودن و.... آن چه به ذات «من» برمی گردد، کدام است؟ آیا عالم بودن «من» به ذات «من» برمی گردد؟ قادر بودن «من» چه طور؟ انسان بودن «من» چه طور؟

پاسخ این پرسش ها با مراجعه ی هر انسان عاقل به وجدان خود، روشن می شود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه