عقل و ایمان از دیدگاه ابن رشد، صدرالمتالهین شیرازی و ایمانوئل کانت صفحه 106

صفحه 106

ابن رشد می گوید:

وإذا کانت هذه الشریعه حقاً، وداعیه إلی النظر المؤدی إلی معرفه الحق، فإنّا معشر المسلمین، نعلم علی القطع أنه لایؤدی النظر البرهانی إلی مخالفه ما ورد به الشرع. فإنّ الحق لایضاد الحق، بل یوافقه ویشهد له. (1)

یعنی هنگامی که متون دینی و مذهبی حق هستند و دعوت می کنند به استدلالی که مؤدی به شناخت حق بشود، در این صورت ما مسلمانان یقین پیدا می کنیم که نظر برهانی منجر نمی شود به مخالف آن چه از شرع وارد شده است. چون حق هیچ گاه با حق تضاد پیدا نمی کند، بلکه با او موافقت می کند و بر صدق او شهادت می دهد، حق بودن شرع را قبول داریم اما حق بودن علوم فلسفی چه دلیلی دارد؟ این مطلب اثبات نشده که حتماً فلسفه هم حق است، لکن ایشان آن را ارسال مسلم گرفته اند.

سپس ابن رشد این اشکال را طرح می کند که ظاهراً در مواردی، سخنان فلاسفه خلاف قرآن و روایات است؛ لذا باید گفت فلسفه نه تنها واجب و مستحب نیست، بلکه مباح هم نیست.

ابن رشد در جواب می گوید: به این آسانی نمی توان گفت این سخنان مخالف کتاب و سنت است، بلکه مطالب فلسفی را می توان سه دسته کرد، عبارت ایشان به این نحو است:

فإنّ أدی النظر البرهانی إلی نحو ما من من المعرفه بموجود ما، فلا یخلو ذلک الموجود أن یکون قد سکت عنه فی الشرع أو عرّف به. فإن کان مما قد سکت عنه فلا یکون قد سکت عانه فی الشرع أو عرف به. فأن کان مما قد سکت عنه فلا تعارض هنالک، وهو بمنزله ما سکت عنه من الحکام، فستنبطها الفقیه بالقیاس الشرعی. وإن کانت الشریعه نطقت به فلا یخلو ظاهر النطق أن یکون موافقاً


1- (1) . همان، ص 42.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه