- سخن ناشر 1
- اشاره 6
- مقدّمه 6
- تعریف معرفت و معرفت شناسی 7
- سوفیست و سوفسطاییان 8
- روش سوفسطاییان 10
- الف) شکّاکیت وجود شناختی 11
- مراتب شکّاکیت 11
- اشاره 11
- دیدگاه سوفسطاییان در باب هستی شناسی 11
- ب) شکّاکیت معرفت شناختی 11
- ج) شکّاکیت زبان شناختی 12
- پروتاگوراس 13
- اشاره 13
- کاپلستون و دیدگاه پروتاگوراس درباره مقیاس بودن انسان 14
- کاپلستون و دیدگاه پروتاگوراس درباره خدایان 17
- تئودور گمپرتس و دیدگاه پروتاگوراس در باب مقیاس بودن انسان 18
- تفسیر سخن پروتاگوراس درباره خدایان 22
- دیدگاه راسل درباره پروتاگوراس 24
- اشاره 25
- دیدگاه معرفت شناختی گرگیاس 25
- دیدگاه کاپلستون درباره معرفت شناسی گرگیاس 26
- دیدگاه گمپرتس درباره گرگیاس 27
- خاتمه 29
- اشاره 34
- مقدّمه 34
- جنبه ثبوتی معرفت از دیدگاه افلاطون 36
- جنبه سلبی معرفت از دیدگاه افلاطون 38
- اشاره 38
- 3. معرفت، «حکم حقیقی» یا «حکم صحیح» نیست 43
- 2. معرفت، حکم نیست 43
- 4. معرفت، حکم صحیح به علاوه یک «بیان» نیست 44
- نتیجه گیری 47
- نظریه یادآوری 47
- نظام هستی و معرفت 49
- تمثیل غار 52
- راه تحصیل معرفت (یک برنامه تربیتی) 53
- اشاره 53
- 1. به کارگیری عقل 53
- 4. نجوم (یا هندسه فضایی) 54
- 2. علم حساب 54
- 3. هندسه 54
- 6 . جدال عقلی یا دیالکتیک 55
- چیستی روش دیالکتیک 55
- نقد و بررسی اشکالات دیدگاه افلاطون 56
- نکته 64
- نتیجه گیری 65
- اشاره 66
- مقدّمه 66
- ادراک حسّی 67
- تناقض یا خطای حواس 69
- اشاره 69
- الف) چگونگی علم بر اشیای غیر محسوس 70
- ب) مفهوم (تصوّر مسبوق به احساس) 71
- ج) انفعالات (لذّت و الم) 72
- انتقاد اپیکوریان بر فلاسفه 74
- اپیکوریان و قداست زدایی از معرفت 75
- لذّت جویی اپیکوری 76
- اپیکور و نفس 77
- نتیجه گیری 78
- مقدّمه 80
- اشاره 80
- عصر یونانی مآبی 81
- اشاره 83
- مکتب رواقی 83
- رواقیان جزم گرا یا شکّاک؟ 85
- غایت معرفت 88
- مصادر معرفت 89
- مراتب معرفت 94
- معیار حقیقت 95
- نظریه رواقیان در باب کلّی 98
- نتیجه گیری 100
- مقدّمه 102
- اشاره 102
- جایگاه فلسفی فلوطین 103
- تأثیر فلوطین در اندیشه و تفکّر غرب 107
- فلوطین و فلسفه اسلامی 108
- خطوط کلّی فلسفه فلوطین 113
- اشاره 113
- الف) نقّادی از اسلاف و معاصران 116
- ب) هویّت و چیستی فلسفه فلوطین 118
- هستی حقیقی و اصیل 123
- اشاره 126
- نظریه فیض 126
- اهمیت و کارکرد نظر در نظریه فیض 129
- خودآگاهی اقانیم 133
- اهمیت و آثار وحدت عقل و هستی 136
- اهمیت معرفت 138
- الف) معرفت و امکان آن 139
- نگاهی به هندسه معرفتی فلوطین 139
- اشاره 139
- ب) تعریف معرفت از نظر فلوطین 140
- بنیاد معرفت شناسی فلوطین 145
- محدودیت عقل عملی و تفاوت آن با عقل نظری 146
- ادراک عقلی، «فهم» 147
- اختلاف افلاطون و فلوطین در اتّحاد عاقل و معقول 147
- ادراک حسّی 150
- نتیجه گیری 155
- مقدّمه 160
- اشاره 160
- 1. تعریف نفس از دیدگاه ارسطو و ابن سینا 161
- اشاره 161
- فرق تعریف ارسطو و ابن سینا 164
- 3. تعیین نوع جوهر نسبت به نفس 166
- 4. رابطه نفس و بدن 167
- اشاره 167
- الف) دیدگاه ارسطو درباره رابطه نفس و بدن 168
- بررسی دیدگاه ارسطو درباره رابطه نفس و بدن 169
- ب) دیدگاه ابن سینا درباره رابطه نفس و بدن 170
- بررسی دیدگاه ابن سینا درباره رابطه نفس و بدن 171
- 5. نفس و حقیقت آدمی 171
- 6 . نفس و صورت انسانی 172
- 7. حالات نفسانی 173
- 8 . اتحاد عاقل و معقول 175
- 9. علم نفس به خود 176
- 10. حسّ مشترک 177
- 11. بقا و جاودانگی نفس 178
- نتیجه گیری 181
- مقدّمه 182
- اشاره 182
- تقسیم منطق 185
- تعریف قضیه 187
- بسیط و مرکب 187
- اشاره 187
- حملیه و شرطیه 188
- تقسیم قضیه به اعتبار محمول 189
- تقسیم قضیه به اعتبار کمیت 190
- قضیه به اعتبار کمیت و کیفیت 191
- تقدّم سلب یا ایجاب 192
- اقسام حمل 193
- قضایای شرطیه 195
- تناقض 197
- عکس قضایا 198
- دو قضیه مطلقه 200
- نتیجه گیری 201
- اشاره 202
- مقدّمه 202
- اشاره 204
- 1. مطالعه ترجمه آثار افلاطونی 204
- اشاره 205
- افکار افلاطونی ابن سینا 205
- 3. برخورد با اسماعیلیان 205
- آفرینش عالم 206
- مبدأ هستی 211
- نفس 216
- عقل فعّال 221
- عشق و عرفان 223
- احوال عاشقان 227
- نتیجه گیری 228
- اشاره 230
- مقدّمه 230
- پرسشهای مورد بحث 231
- چیستی تصوّر و تصدیق 232
- اشاره 232
- دیدگاههای معروف درباره تصدیق 233
- دیدگاه معروف درباره تصوّر 234
- اشاره 234
- دیدگاه صدرالمتألهین درباره تصوّر و تصدیق 234
- تفسیرهایی از دیدگاه صدرالمتألهین درباره تصدیق 238
- تبیین و تفسیر نگارنده از کلام ملاصدرا در باب تصدیق 239
- معنای حکم 239
- منشأ پیدایش تصوّر و تصدیق 249
- منشأ پیدایش ادراکات اوّلیه بشر 249
- نتیجه گیری 267
- علوم قرآن و حدیث 281
- فلسفه و کلام اسلامی 282
- فقه و حقوق 282
- زبان و ادبیات عرب 283
- منشورات دیگر 283
وی در ادامه، این سؤال را مطرح می کند که پس چرا ادراک کننده، «ما» هستیم؟ در پاسخ می گوید: «برای اینکه ما از موجود زنده با کیفیّت خاص، جدا نیستیم».(1)
نتیجه گیری
شاید بتوان ادّعا کرد که فلوطین برای نخستین بار، نظام هستی شناسی فلسفه یونان باستان را با معرفت شناسی در هم آمیخت و عقل و هستی را در یک رتبه قرار داد. او جریان فلسفه را که با ظهور سوفیستها حرکت جدّی و بالنده خود را آغاز کرده بود، با تأکید بر معرفت شناسی و ادغام کردن آنها به همدیگر و نیز قرار دادن علم حضوری به عنوان بنیاد معرفت شناسی خویش، متحوّل ساخت. وی با بهره گیری از جریانهای فکری و دیدگاههای اسلاف فلسفی اش، به ویژه افلاطون و ارسطو، و ترکیب و تألیف آنها با یکدیگر، قرائت جدیدی از فلسفه را ارائه داد و مکتبی را پدید آورد که هم اکنون با نام «نوافلاطونیان» از آن یاد می شود.
نظام هستی شناسی وی که مثلث احد، عقل و نفس (یا روح) را بر بنیاد مثنای جهان معقول و محسوس استوار می سازد،(2) مسئله محوری و اساسی ربط کثرت به وحدت را که پیشینیان به درستی توان حلّ آن را نداشتند، با طرح نظریه مهم «فیض» پاسخ گفت و دیدگاه «کثرت در وحدت و وحدت در کثرت» را که ملاصدرا قرنها بعد آن را به تفصیل مطرح کرد، ارائه داد.
نظام معرفت شناسی وی نیز با ابتنای علم حصولی بر علم حضوری، تأکید بر اتّحاد عقل و عاقل و معقول،(3) محور قرار دادن علم حضوریِ خودآگاهی (توانایی ادراک و شناخت
1- . همان.
2- . البته با توجّه به اینکه در نظر فلوطین احد، ماسوا و ماورای وجود و هستی، و مادّه، مادون هستی است، شاید تعبیر ایجاد مثلث بر بنیاد مثنا نادرست باشد.
3- . بدین دلیل که معنای بیرون بودن از ذات عقل، آن است که معقولات بیش از عقل، هستی یافته اند؛ چنان که محسوس بیش از ادراک حسّی است، در حالی که عقل، صادر اوّل و با هستی، در یک رتبه است و عقل و هستی چنان که گفته شد، یکی است. فلوطین به این نکته ظریف اشاره کرده می گوید: «عقل روی در موضوعات خود ندارد و در آنها به عنوان چیزهایی که پیشتر از او هستند، نمی نگرد، آن چنان که ادراک حسّی در محسوسات، بلکه عین موضوعات خویش است؛ زیرا عقل نمی تواند تصاویری از موضوعات خود اخذ کند (و این تصاویر از کجا می توانند آمد؟). او با موضوعات خویش در یک جاست و عین آنهاست و با آنها (عالم با معلوم) یکی است. بدین سان دانش مربوط به امور معقول هم با موضوعات خود (علم با معلوم) یکی است و عین آنهاست» (همان، ص718).