مجموعه مقالات معرفت شناسی صفحه 178

صفحه 178

وجود حسّی به نام «حسّ مشترک» است؛ زیرا ترسیم خط یادشده زمانی ممکن است که بعد از انتقال نقطه مزبور از مکانی به مکان بعدی و قبل از توقّفش، صورتهایی که در مکانهای قبل بوده است، به طور متّصل محفوظ باشد، در غیر این صورت، با زوال صورتهای پیشین، تشکیل خط مزبور بی معنا خواهد بود. از طرف دیگر، صورتهای مذکور تنها در حسّ مشترک ممکن است محفوظ باشد، نه در قوّه باصره؛ چون ترسیم صورت نقطه در بصر تنها در وقت رسیدن به مکانی خاص و مقابله بَصَر با آن در مکان یادشده تحقّق پذیر است. اما بعد از انتقالش به مکان بعدی، صورت قبلی آن زائل می شود و با زوال صورتهای قبلی، تشکیل خط امکان پذیر نخواهد بود؛ بنابراین، ترسیم خط به وسیله نقطه متحرّک، بهترین دلیل برای اثبات «حسّ مشترک» است.(1)

11. بقا و جاودانگی نفس

از نقاط ابهام انگیز در فلسفه ارسطو، مسئله بقا و خلود نفس است؛ به عبارت دیگر، وی صراحتاً فنای نفس انسان با فنای بدن، یا بقا و خلود آن را پس از زوال بدن مشخص نکرده است. ارسطو چون رابطه نفس و بدن را از نوع رابطه مادّه و صورت می دانست، نفس را صورت بدن می پنداشت؛ بنابراین، می توان گفت وی طبق همین مبنا باید منطقاً به فنای نفس با فنای بدن معتقد باشد، مگر مرتبه ای از نفس که صورت بدن نباشد.

بی گمان نفسی که ارسطو آن را صورت بدن معرفی کرده است، با فنای بدن نابود می شود، ولی بحث در این است که آیا او به مرتبه ای از نفس که صورت بدن مادّی نباشد تا بتواند از بقا و جاودانگی برخوردار باشد، معتقد است یا نه؟ در پاسخ به این سؤال، دیدگاهها مختلف است. برخی بر این باورند که ارسطو نفس را موجودی فانی دانسته، به بقای آن معتقد نیست،(2) ولی به نظر می رسد وی مرتبه ای از نفس، یعنی قوّه عاقله و نفس در مرتبه عقلِ فعّال را مجرّد از مادّه دانسته و به بقا و جاودانگی آن معتقد بوده است. مؤیّد این برداشت، عبارتهای خود اوست که به برخی از آنها اشاره می شود. سخن او درباره مخالطت عقل و بدن چنین است:


1- . ر.ک: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نشر البلاغه، نمط سوم، فصل نهم، ج2، ص333.
2- . ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1374، ج4، ص361.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه