مجموعه مقالات معرفت شناسی صفحه 190

صفحه 190

قضیه عدمیه بنا بر قول مشهور، آن است که محمولش اخس متقابلین [عادل - جائر] باشد؛ مثل: «زید جائر» یا «الهواء مظلم»، لکن در واقع، قضیه عدمیه آن است که محمولش بر عدم شیء دلالت کند، در حالی که شأنش یا شأن نوعش یا جنسش، آن است که آن را واجد باشد.(1)

طبق این تفسیر، قضیه عدمیه در حقیقت، قسمی از قضیه غیر محصّله است؛ غیر محصله نیز اعم از معدوله و عدمیه است.

تقسیم قضیه به اعتبار کمیت

مبنای تقسیم قضیه به اعتبار کمیّت، تشخّص موضوع است. توجّه به این جنبه موضوع، تقسیم قضیه به شخصیه، مهمله، طبیعیه و محصوره را در پی داشته است؛ زیرا موضوع یک قضیه یا جزئی حقیقی است، مثل زید، یا موضوع آن، افراد نامعیّن است یا در موضوع، اصولاً افراد مدّ نظر نیست، بلکه طبیعت موضوع مدّ نظر است، یا اینکه افراد با قید جزئیّت یا کلیّت مدّ نظرند. قضیه را در صورت نخست، شخصیه؛ در صورت دوم، مهمله؛ در صورت سوم، طبیعیه و در صورت چهارم، محصوره می نامند.

در نظر ارسطو، معانی یا کلّی است یا جزئی. کلّی آن است که بر بیش از یکی صادق باشد، مثل انسان، در حالی که جزئی این گونه نیست، مثل زید.

طبق تفسیر ابن رشد از منطق ارسطو، مراد وی از جزئی، همان شخصی است و هنگامی که معنای کلّی اراده شود، یا از سور استفاده می شود یا بدون سور استعمال می گردد و مراد از سور، لفظ «کل» و «بعض» است.(2)

از آنجا که اگر افراد مدّ نظر نباشند، قضیه را مهمله می گویند، این قسم از قضایا نیز در تقسیم ارسطو وارد شده است؛ به طوری که ماکوولسکی در تاریخ منطق می گوید: «ارسطو در طبقه بندی قضایا از لحاظ کمیت، قضایا را به کلّی و جزئی و مهمله تقسیم کرده است».(3)


1- . ابن سینا، النجای، ص16.
2- . ارسطو، منطق ارسطو، تحقیق عبدالرحمان بدوی، ج1، ص105؛ ابن رشد، تلخیص کتاب العباره، تحقیق محمود قاسم، ص70-71.
3- . آ. ماکوولسکی، تاریخ منطق، ترجمه فریدون شایان، تهران، پیشرو - نشر مرزبان، 1364، ص141؛ ارسطو، منطق ارسطو، تحقیق عبدالرحمان بدوی، ج1، ص105؛ ابن رشد، تلخیص کتاب العباره، تحقیق محمود قاسم، ص71.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه