مجموعه مقالات معرفت شناسی صفحه 23

صفحه 23

این دانستن است، خصوصاً تاریکی موضوع و کوتاهی عمر آدمی.

گمپرتس این سخن پروتاگوراس را نیز در امتداد همان برداشتی که از جمله دیگر او داشت، تفسیر می کند و می گوید، همان گونه که متفکّران دوره باستان، میان «شناسایی» و «عقیده» فرق می گذاشتند، در اینجا نیز باید بین آن دو فرق گذاشت. آنچه در این جمله، چندین بار تکرار شده است، «دانستن» است نه «عقیده داشتن». پس موضوع این سخن، اعتقاد به خدایان نبوده، بلکه شناخت خدایان بوده است. از طرفی، قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه تقریباً ممکن نیست پروتاگوراس، اعتقاد به خدایان را انکار کند و یا حتی خواسته باشد در آن تردید کند. او هرگاه شاگردی پس از خاتمه درس، حقّ الزحمه را نمی پرداخت، به جای مجادله با وی، از او می خواست به پرستشگاه برود و با یاد کردن سوگند، ارزشی را که برای درس قائل است، اعلام کند.(1)

افلاطون در رساله پروتاگوراس، از زبان او، داستانی حاکی از وجود خدایان و تأیید و نفوذ آنان در آدمیان نقل می کند و سرانجام، این جمله پر معنا را به دهان او می نهد که «آدمی چون از نیروی خدایی بهره مند شد، با خدایان پیوند خویشی یافت؛ از این رو، یگانه جانداری بود که به خدایان ایمان آورد و پرستشگاههایی را برای آنان برپا کرد».

همه این قرائن دلالت دارد بر اینکه موضوع آن سخن [پروتاگوراس] در آن قطعه، اعتقاد به خدایان نیست، بلکه شناسایی علمی یا شناخت از روی خرد، به هستی خدایان است.(2)

گمپرتس می گوید، کلمه ای که آن را به «تاریکی» ترجمه کرده ایم، غالباً به معنای «نامحسوسی» است و اشاره به این نکته دارد که علّت عدم شناخت ما به خدایان، نامحسوس بودن آنهاست که موضوع ادراک حسّی مستقیم، واقع نمی گردند و جایی که حس به یاری ما نمی رسد، استنتاج، جای آن را می گیرد؛ بنابراین، ذکر کوتاهی عمر آدمی، تنها بدین معنا می تواند باشد که مهلت کوتاهی که برای وجود ما مقرر است، مواد تجربی کافی در اختیار ما نمی گذارد تا از آنها بتوانیم استنتاجهای لازم را برای تأیید یا نفی وجود خدایان به دست آوریم.(3)


1- . ر.ک: همان، ص466.
2- . ر.ک: همان، ص466-467.
3- . ر.ک: همان.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه