مجموعه مقالات معرفت شناسی صفحه 27

صفحه 27

اقناع می نگریست. او از روی قصد و اندیشه، هنر القای در ذهن را که می توانست هم برای غایت عملی، اعم از خوب و بد، و هم برای اغراض هنری به کار آید، پیشه خود ساخت.(1) در این نگرش، فنّ سخنوری، هنرِ فریبِ مصلحت آمیزی است که فوایدی عملی را به بار می آورد و نباید چندان در پی صحت و سقم معانی آن بود. واضح است که اگر آن جمله مشهور در چنین موقعیتی، از گرگیاس صادر شده باشد، مقصود وی اظهار یک واقعیت درباره وجود و شناخت آن نیست، بلکه مرادش اثبات مهارت سخنور و قابلیت فنّ سخنوری در مجاب کردن دیگران و فائق آمدن در هرگونه بحث و جدل است؛ هرچند مدعی این باشد که وجود، وجود ندارد و لاوجود وجود دارد.

در نهایت، پس از بیان این احتمالات متخالف درباره دیدگاه معرفت شناختی گرگیاس، کاپلستون معتقد می شود سوفسطاییان بزرگی، مانند پروتاگوراس و گرگیاس را نمی توان به قصد براندازی دین و اخلاق متّهم کرد، بلکه تنها به انکار خصیصه مطلق و عینی حقیقت تمایل داشته اند که نتیجه آن، این است که سوفسطایی به جای تلاش برای قانع کردن کسی، می کوشد او را مجاب کند.(2) البته معنای این سخن کاپلستون، چیزی جز نسبی انگاری آنها در حوزه اخلاق و معرفت نیست.

دیدگاه گمپرتس درباره گرگیاس

گمپرتس می گوید:

گرگیاس، کوشیده است، سه «تز» مربوط به هم را ثابت کند: موجود وجود ندارد، اگر هم وجود می داشت، شناختنی نبود؛ اگر وجود داشت و شناختنی هم بود، این شناخت قابل ابلاغ نمی بود.(3)

آنگاه دو دلیلی را که برای تز نخست گرگیاس بیان شده است، ذکر می کند که به سبب مربوط بودن به وجودشناسی، از ذکر آنها خودداری می کنیم.

گمپرتس درباره تز دوم می گوید، هسته استدلال تز دوم را می توان بدین نحو بیان کرد: اگر قرار بود که موجود شناختنی باشد، باید تضمینی برای درستی شناخت وجود داشته


1- . ر.ک: همان.
2- . همان، ص114.
3- . تئودور گمپرتس، متفکّران یونانی، ترجمه محمدحسن لطفی، ج1، ص499.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه