عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن جلد 6 صفحه 491

صفحه 491

به عایشه که کسی برای دیدار پیغمبر صلی الله علیه و آله بالا نیاید، به ناگاه حسین بن علی علیه السلام (کودکی است) داخل شد و عایشه نفهمید تا وقتی که حسین علیه السلام سرزده بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و جبرئیل محرم راز درآمد.

پس جبرئیل گفت این کیست؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند من و پسر من است. آنگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله را برگرفت و بر زانوی خود نهاد، پس جبرئیل گفت: هله، او کشته می شود.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کی او را می کشد.

جبرئیل گفت: امّت تو.

رسول خدا صلی الله علیه و آله از تعجب پرسید: امت من او را می کشند؟ جواب داد: آری. و اگر بخواهی از آن زمین که در آن کشته می شود تو را آگاه کنم.

پس جبرئیل اشاره به سرزمین طف کنار فرات در عراق کرد و تربتی سرخ فام حمرآء برگرفت و آن را به پیغمبر صلی الله علیه و آله ارائه داد و گفت: این از تربت قتلگاه او است.

این روایت را حافظ عساکر در تاریخ الشام از ابوبکر محمّد بن عبدالباقی از حسن بن علی از محمّد بن عباس از احمد بن معروف از حسین بن فهم از محمّد بن سعد از محمّد بن عمر واقدی با همین اسناد و همین لفظ آورده.

(اسنادی دیگر:)

حافظ دارقطنی در جزو پنجم کتاب «علل الحدیث» از جعفر بن محمّد بن احمد واسطی از ابراهیم بن احمد بن عمر «وکیعی» از پدرش از ابوالحسین عکلی از شعبه بن عماره بن غزیه انصاری از پدرش از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه