- در منازل وحی 1
- در سرزمین محبوب 7
- اشاره 42
- در حجرۀ زینب بنت جحش (در منزل وحی) (سرمنزل عنقا) 42
- همقطاران بلندپرواز 49
- بامنطق الطیر در آخر پرواز به پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید 51
- علی درّ منبع یا ینبوع صاف و سرچشمۀ پاک وحی 70
- سخن امیرالمؤمنین از عهد اول 70
- منذ کنت فطیما 71
- یشمنی عرفه 72
- یضمنی الی صدره... و یمسنی جسده 72
- وکان یمضع الشئ ثم یلقمنیه 73
- حتی تا به خلوتگاه غار حرآء هم 75
- علی بازدید خود را می گوید 77
- آیا اینهمه بارهای سنگین الکتریکی بر بدن ضعیف نوزاد وارد می شود؟ 81
- گذشت از نفس نفیس در راه خدا 89
- حال زینب پیش خود و پیش خاصان خدا 135
- دست خداوندگار باغ دراز است 138
- شمائل اخلاقی پیغمبر 142
- نظر ما در برابر نظر دکتر هیکل و دکتر بنت الشاطی 163
- ماه عسل ندارد 164
- رقابت عایشه با زینب بنت جحش در عسل 166
- آیۀ تخییر 199
- ام سلمه رضی الله عنها می گوید: «جاء حسین علیه السلام یدرج فدب فدخل 220
- با لفظ «جاء حسین یدرج... و دب فدخل 230
- مشیخه حافظ ابن عساکر: 233
- اشاره 237
- اذ جاء الحسین علیه السلام یحبو الیه 237
- مسند حدیث و فقه الحدیث 239
- حدیث مشابه از امّ سلمه رضی الله عنها 242
- فقه السیره 254
- اشاره 274
- تصحیح سنداسناد ابن ابی شیبه صحیح است. رجال آن: 277
- مأتم فی بیت السیّده امّ سلمه بنعی جبرئیل 287
- اشاره 287
- تصحیح سند: 289
- مشیخه ابن عساکر 291
- مشیخه گنجی 291
- بقیۀ مصادر حدیث 292
- نگاهی دیگر 294
- تصحیح سند 295
- در حجرۀ ام سلمه ام المؤمنین رضی الله عنها وپیشگویی از ملک مطر (باران) 297
- ماتم فی بیت السیده ام سلمه ام المؤمنین 315
- بقیۀ مصادر حدیث: 317
- از طرف ما 323
- از طرف ما 325
- مأتم فی بیت السیده ام سلمه ام المؤمنین 331
- اشاره 334
- فقه الحدیث 336
- روز عاشورا به سال 61 ه - و مأتم 342
- مصادر دیگر: 344
- اشاره 348
- مسانید ام سلمه رضی الله عنها 349
- حسین علیه السلام هم به روایت ام سلمه رضی الله عنها 349
- در میان جمع است که آیۀ تطهیر آمد 349
- اشاره 356
- متمم حدیث 357
- اشاره 358
- اما بقیه روات 362
- در مهمانی با خزیره در شب سردی 366
- ام سلمه رضی الله عنها شهر بن حوشب را که برای شهادت حسین به تسلیت آمده، آگاهی می دهد 369
- با تطبیق آیه به حصول نتیجه) 373
- بعد حدیث آل اطهار را علیهم السلام می گوید 376
- شهقه می کشد و از هوش می رود 376
- (آن کس که آمده تا در عزای حسین تعزیت بگوید) 380
- فاطمه مأمور می شود که شوهر و پسران را بیاورد 386
- شیون حسین علیه السلام و حدیث آیه تطهیر از زبان آن بانو 388
- (اولین فرودگاه آیۀ تطهیر) 398
- پیغمبر صلی الله علیه و آله سر درگریبان و بعد از صرف پذیرائی فاطمه علیها السلام 399
- دعاء جامع «آیه تطهیر» برای پنج تن (ووحدت در صلح و جنگ) 399
- هفت نفرند که آیۀ تطهیر نازل شد 402
- (بانو عمره از ام سلمه همین هفت پیکر را می گوید) 405
- موکب علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام در رسید 409
- نزول آیۀ تطهیر در جمع پاکان 411
- تخصیص اهل بیت به دعا و گریۀ ام سلمه در سند دو تن از بانوانند 414
- عطیۀ عوفی و ابو سعید خدری در سند هستند 421
- اشاره 429
- در خانۀ فاطمه علیها السلام 429
- اینک آن حدیث: 431
- قصه نامیده 438
- هنگامی که باران رحمت فرو می ریخت 439
- نوع الکساء 442
- تعلیقه ما 443
- کیفیت جلوس اهل البیت تحت الکساء 443
- مکان اجتماع اهل البیت 444
- تعیقه ما 444
- تعلیقه ما 447
- تعلیقه ما 448
- تعلیقه 451
- تعلیقۀ ما 452
- خبر از حادثۀ بی نظیر 481
- اشاره 486
- اسناد دیگر روایت 489
- اسناد دیگر 490
- (اسنادی دیگر:) 491
- بقیۀ مصادر حدیث: 492
- مصادر دیگر این حدیث گذشته از ما سبق 493
- اشاره 503
- افتخار مواظبت خدمت امام حسن علیه السلام با امّ سلمه است واز حسین علیه السلام با امّ الفضل است 507
- اشاره 518
- بقیۀ حدیث مرسله: 519
- بانو ام عثمان ام ولد علی علیه السلام 524
- اشاره 524
ورود پیغمبر صلی الله علیه و آله و جوانان در پنهانگاه خانه ارقم بن ارقم در سنین بیست و پنج سالگی اسلام آورد و بعد به واسطۀ فشار قریش، با مسلمین دیگر به حبشه هجرت کرد و اندکی ماند و به مکه بازگشت، در مکه بود تا از مکه با همۀ اهل خود و خواهران و برادران خود که اسلام آورده بودند هجرت به مدینه کردند.(1)
عبدالله بن جحش از امرای اسلام است، جنگ اول با قریش را در نخله که عمرو بن حضرمی از قریش کشته شد، تحت فرماندهی این عبدالله بود، عبدالله بن جحش هم طراز با حمزه سید الشهداء و پسر خواهر او است، در جنگ احد شهید شد و با حمزه سید الشهداء خالوی خود پیغمبر صلی الله علیه و آله آنها را در یک قبر دفن کرد.
عبدالله بن جحش با برادرانش عبدالرحمن و ابواحمد ضریر، و خواهرانش زینب بنت جحش با ام حبیب و حمنه از مکه رفتند، احدی در خاندان آنها نماند که درهای خانه را ببندد یا بگشاید تا بادها می وزید و درها را به هم می زد و می لرزانید تا یک موقع عتبه بن ربیعه پدر هند زوجۀ ابوسفیان بر آن محله گذر کرد و این منظرۀ غریب و این وضع اسفبار را دید که خانه تهی از اهل است و درها را بادها می لرزاند و به هم می زند و ساکنی در آنها نیست، به قول معروف کلید آنها به پشت بام افتاده، این شعر را خواند:
1- (1) هاجر عبدالله بن جحش و هاجر معه من اسلم من اهله و لم یبق فی دارهم احد فاغلقت و قد نظر الیها عتبه بن ربیعه تخفق ابوابها. یبابا لیس فیها ساکن. «اسد الغابه: 133/5 (تلخیص)؛ السیره النبویه: 323/2»