تاملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود صفحه 416

صفحه 416

باد استهزاء گرفته و هجویری نویسنده کشف المحجوب گفته است که طایفه ای را دیدم از عوام که می پنداشتند مذهب تصوف خود هیچ نیست جز رقص » .(1)

درباره ابن فارض نوشته اند که :

« انّه کان ماشیا فی السوق بالقاهره فرأی جماعه من الحرسیه یضربون بالناقوس ویغنّون بهذین البیتین .

مولای سهرنا نبتغی منک وصال

مولای لم تسمح فنمنا بخیال

مولای فلم یطرق فلا شک بأن

ما نحن اذا عندک مولای ببال

فلما سمعهم الشیخ ابن الفارض ، صرخ صرخه عظیمه ورقص رقصا کثیرا فی وسط السوق ورقص جماعه کثیره من المارّین فی الطریق ، حتی صارت جوله وإسماع عظیم ، وتواجد الناس إلی أن سقط اکثرهم إلی الأرض . والحراس یکررون ذلک وخلع الشیخ کل ما کان علیه من الثیاب ورمی بها إلیهم وخلع الناس معه ثیابهم ، وحمل بین الناس إلی الجامع الأزهر وهو عریان مکشوف الرأس وفی واسطه لباسه ، وأقام فی هذه السکره أیّاما ملقی علی ظهره ، مسجی کالمیّت ، فلمّا أفاق جاء الحراس إلیه ومعهم ثیابه ، فوضعوها بین یدیه فلم یأخذها » .(2)

هشتم : شطحیّات

صوفی برای وصول به مقام فناء با ریاضت یا رقص و سماع یا سایر امور در خود حالت وجد قوی حادث می کند و از خود بیخود می شود(3) درآن حال ادّعاهایی را


1- همان : 283 .
2- دیوان ابن فارض : 8 _ 9 .
3- مولوی می گوید : من چه گویم یک رگم هشیار نیست وصف آن یاری که او را یار نیستهر که گلزار نهانی دیده است غارت عشقش زخود ببریده است
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه