انسان کلید اسرار هستی صفحه 159

صفحه 159

و محیطی که در آن زیست می کند مادی نیست و با تغییر تدریجی بدن عوض نمی شود، زیرا خودش موجد این تغییر و تبدیل است. اگر به عقیده مادیون روح، غیرمستقل و فکر، تراوش مغز باشد، پس با تغییر دائمی سلول های مغز، فکر و روح نیز تبدیل می شوند؛ در نتیجه انسان شخصیت خود را نمی شناسد و عمل فیزیکی و شیمیایی سلول های مغز هر قدر دقیق تر باشد نمی تواند در هیچ امری قضاوت کند، حتی شعوری ندارد که بداند حاصل دو در دو چهار می شود.

اتصال روح به بدن به وسیله جسم فلکی است که پس از مرگ هم آن را نگاه می دارد. پس از خروج از حیات غبارآلود زمینی، قوه متفکره لحظاتی بین خاطره گذشته که به کلی محو نشده و حقیقتی که هنوز آن را کاملاً درک نکرده است، قرار دارد.

دوام این به نسبت زیادی یا کمی، بستگی به علاقه روح به فریبندگی حیات دنیوی دارد که فعلاً او را مهار کرده و مانع ارتقاء روحش بوده؛ همچنان که نوزاد خروج خود را از رحم حس نمی کند، انسان نیز جدا شدن روح را از کالبد درک نمی نماید. مرگ ما تولد در حیات آسمانی است، مانند بدن که زایش در حیات زمینی است. جسم مادی از اجتماع مولکول ها و اتم ها تشکیل شده که به وسیله تنفس و تغذیه بلاانقطاع، نسوج سلول های بدن را تجدید می کند.

جسم در ظرف چند ماه به کلی عوض شده و حتی یک اتم از آنچه بود وجود نخواهد داشت. این اتم ها دائماً از جسمی به جسم دیگر در سفرند. آنچه انسان خاکی تنفس کرده و می خورد، هزاران بار پیش خورده و تنفس شده است؛ در واقع همه بازخورده یکدیگریم.

شعور باطن

روح فلکی یا همزاد یا شعور باطن کجاست و چه وظایفی دارد؟

دوست ارزشمندم جناب دکتر «محمد ولی مقدم زنجانی» استاد دانشگاه آزاد تهران مقاله ای به این حقیر ارائه کردند که به طور خلاصه عناوین مطالب آن از نظرتان می گذرد و بعد در مورد نظریه پردازی صحبت خواهد شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه