میراث حوزه اصفهان جلد 7 صفحه 48

صفحه 48

«فقبّح قولی»چون هشام بعد از الزام تثبیت و تحقیق،دلیل جدلی بر خصم نمود و او بر شماتت و ملامت،حمل نمود،او را از سخن هشام بد آمد یا آنکه چون هنوز زندیق در مراتب سخن تأمّل و تدبّر داشته و در خیال،تمهید جوابی که شافی باشد می نموده و هنوز او را جزم حاصل نبوده و به اعتقاد باطل خود اذعان به اتمام جدال نداشته و در این حال هشام بی تابی نموده او را ناخوش آمده.

[انکار وجود خداوند به دلیل ندیدن]

قوله:«أتعلم أن للارض تحتا»تا قول حضرت که«هل یجحد العاقل ما لا یعرف»؛ دلیلی است خطابی و تقریرش آن است که چون تو خداوند صانع را ندیده[ای]انکار می کنی!پس اگر او را تعالی شأنه می دیدی انکار نمی نمودی،پس ندیدن تو او را، چگونه دلالت بر عدم صانع می کند،شاید صانع عالم در مکانی باشد که تو به آنجا نرسیده باشی؛پس عاقل متدرّب (1)چیزی را که علم ندارد،نفی وجودش نمی کند،بلکه تفحّص و تحقیق دلایل و براهین می نماید که اگر عدمش محقّق نباشد وجودش ثابت شود و این مرتبه از کلام بعد از مجادله،مناسبت تمام دارد و بعد از این مرتبه چون اقامت برهان شود در حصول علم و ثبات آن ادخل است.

«فالظّن عجز لما لا یستیقن»در بعضی از نسخ های حدیث،«لمن»واقع شده و«من» انسب است و بنابراین عاید«من»،ضمیری است که فاعل فعل و مستتر است و اگر«ما» باشد ضمیر مستتر منصوب که مفعول«یستیقن»است عاید است؛یعنی در مقامی که مدّعی انکار نماید باید ادّعای علم کند و بنا بر گمان،انکار روا نیست؛پس هرگاه اقرار به ظن نماید حجّت بر او تمام است؛زیرا که بنا بر ظن بی مستند،عدم را راجح دانسته معهذا چون دلیلی ندارد بلکه دلیل بر نقیض مدّعی[است]،چون بر او القا شود ادّعای ظن،غلط است.


1- (1)) -شکیبای مواظبت کننده؛تدریب:مواظبت کردن کسی را بر کاری؛شکیبایی نمودن در کارزار،وقت شدّت و فرار.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه