فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی: خوارج - جلد 5 صفحه 108

صفحه 108

گفتید:«ترسی بر تو نیست.»او را آوردند،خواباندند و سرش را بریدند.خونش آب را رنگین کرد.بعد به طرف زنش رفتند.زن گفت:من یک زن هستم،آیا از خدا نمی ترسید؟به حرفش گوش ندادند،شکمش را پاره کردند.زن دیگری را از قبیله طی کشتند و مادر سنان صیداوی را به قتل رساندند.خبر کشتن عبد الله بن خباب و مردم آزاری آنها به علی و همراهان رسید.او حارث بن مرّه عبدی را فرستاد که نزد آنها برود و به آنچه که از آنها می شنود توجه نماید و جریان را به همان صورتی که واقع شده، برایش بنویسد و چیزی را پنهان ندارد.حارث حرکت کرد و به نهروان،مقر خوارج رسید تا ماوقع را سؤال کند.گروهی آمدند و او را کشتند.خبر به امیرالمؤمنین و همراهان رسید.همراهان پیش حضرت آمدند و عرض کردند:«یا امیر المؤمنین!برای چه اینها را که دشمن مال و عیال ماست،پشت سر ما می گذاری؟ما را به سراغشان ببر.

وقتی کارشان را یکسره کردیم،آنگاه به طرف شام حرکت می کنیم.»امام پذیرفت و دستور داد.وقتی می خواست از«أنبار»به طرف خوارج نهر حرکت کند،قیس بن سعد بن عباده را امر کرد به مداین برود و در آنجا منتظر دستور بماند.آنگاه به طرف آنان حرکت نمود.در همین حین قیس و سعد بن مسعود ثقفی به طرف نهر می رفتند.امام به اهل نهر پیام داد:قاتلان برادران ما را تحویل دهید.ما آنها را می کشیم و آنگاه با شما کاری نداریم.دست از شما برمی داریم و به سراغ شامیان می رویم.شاید خدا دلهایتان را متحول کند و شما را از این حالت،به حالت بهتر هدایت نماید.آنان به امام پیام دادند و گفتند:ما همگی قاتل آنها هستیم و همگی خون آنها و شما را حلال می دانیم.امام وقتی به کنار نهر رسید،برابرشان ایستاد و فرمود:

ای گروهی که عداوت نابجا و لجاجت ناروا و هواپرستی،از حق بازتان داشته است!من به شما هشدار می دهم که مبادا!امت،شما را فردا در کنار همین نهر درهم کوبد و شما را به شکم این گودالها فرستد بدون آنکه نزد پروردگارتان حجت و برهان روشنی داشته باشید.مگر به یاد ندارید که شما را از پذیرش حکمیت نهی کردم و به شما گفتم که اینها حکمیت را وسیلۀ نیرنگ و فریب شما قرار داده اند و شما را آگاه ساختم که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه