فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی: خوارج - جلد 5 صفحه 32

صفحه 32

است.از تو خیر آن را می خواهم و از شرش به تو پناه می برم.پروردگارا!ما را به بهترین وجه وارد آن کن که تو بهترین وارد کنندگانی.خداوندا!این مردم بر من تاختند و از فرمانم سر بر تافتند و بیعتم را شکستند.خدایا!خون مسلمانان را محفوظ دار.

آنگاه شخصی را نزد مخالفان فرستاد تا آنان را ترغیب نماید که در حفظ خون مردم،خدا را در نظر گیرند و از آنها جویا شود که«چرا با من می جنگند.»اما آنها جز به جنگ راضی نشدند.دوباره یکی دیگر از اصحاب را که مسلم نام داشت،با قرآن نزد آنها فرستاد تا آنها را به خدا دعوت نماید اما آنها او را با تیر زدند و کشتند.جسد او را نزد علی آوردند.آنگاه علی(علیه السّلام)به اصحاب دستور داد که در برابر آنان صف آرایی نمایند ولی جنگ را آغاز نکنند.به سویشان تیراندازی نکنند و به رویشان شمشیر نکشند و پیکرشان را با نیزه ندرند.تا اینکه عبد الله بن بدیل بن ورقا خزاعی از میمنۀ لشکر پیکر برادرش را که کشته شده بود،نزد امام آورد.عدۀ دیگر از مسیره،مردی را که با تیر کشته شده بود،آوردند.در این وقت علی گفت:«خدایا!شاهد باش.»به اصحاب فرمود:حجت را بر قوم تمام کنید.عمار بلند شد و بین دو لشکر رفت و گفت:ای مردم! بر پیامبرتان انصاف روا نداشتید؛زنهای خود را در پرده نگهداشتید و همسر او را برابر شمشیرها قرار دادید.این در حالی بود که عایشه بر هودجی بافته شده از چوب،سوار بر شتر بود و با عبای پشمی و پوست گاو،او را پوشانده بودند و زیر آن نمد و روی آنها زره پوشانده بودند.عمار نزدیک رفت و خطاب به او گفت:چه می خواهی؟گفت:خون عثمان را می طلبم.عمار گفت:خدا بکشد در این روز کسی را که سرکش است و غیر حق را می طلبد.سپس گفت:ای مردم!شما می دانید که کدام یک از ما به قتل عثمان مشتاق بود.آنگاه در حالی که او را با سنگ می زدند،این شعر را خواند:

فمنکِ البکاء و منکِ العویل و منک الریاح و منک المطر

و انتِ امرتِ بقتل الامام و قاتله عندنا من امر

گریه از توست،افغان از توست.باد از توست،باران هم از توست.

تو فرمان به قتل امام دادی و قاتل او نزد ما کسی است که فرمان داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه