فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی: خوارج - جلد 5 صفحه 50

صفحه 50

بر اردوی معاویه اشراف یافته بود و می خواست وارد آن شود.

علی(علیه السّلام)دید چاره ای نیست جز اینکه اشتر را فراخواند.بنابراین یزید بن هانی را به سوی اشتر فرستاد تا او را فراخواند.یزید نزد اشتر آمد و پیام امام را به او ابلاغ نمود.اشتر گفت:برو به امام بگو:در چنین موقعیتی مناسب نیست که فرصت را از من بگیری.من پیروزی را نزدیک می بینم.پس به من مهلت ده.یزید به سوی امام بازگشت و جریان را باز گفت.این جز نشانۀ آن نبود که اعتراضات بر اشتر بالا گرفته و علایم پیروزی و ظفر مردم عراق و شکست و هلاکت شامیان آشکار شده بود.آنان به علی(علیه السّلام)گفتند:به خدا سوگند تو او را جز به جنگ و قتال فرمان ندادی.علی(علیه السّلام) گفت:مگر ندیدید که قاصدم را نزد او فرستادم؟مگر در حضور شما آشکارا با او حرف نزدم در حالی که همگی می شنیدید؟گفتند:پیام بده که او برگردد وگرنه به خدا سوگند تو را عزل می کنیم.امام فرمود:خدا دریابد تو را یزید!برو به اشتر بگو برگردد که فتنه رو آورده است.یزید آمد و اشتر را از ماجرا آگاه نمود.اشتر گفت:در اثر علم نمودن همین قرآنهاست؟گفت:بلی.گفت:به خدا سوگند آنگاه که قرآنها بر نیزه ها بالا رفت حدس زدم به زودی اختلاف و چنددستگی پدید آید.این از کارهای پسر نابغه است.

آنگاه به یزید گفت:خدا دریابد تو را!مگر نمی بینی که پیروزی نزدیک است؟مگر نمی بینی که آنها به زودی نابود می شوند؟مگر نمی بینی که خدا چه کسی را در دسترس ما قرار داده است؟آیا سزاوار است که این را بگذاریم و از آن درگذریم؟یزید گفت:آیا دوست داری که تو در اینجا پیروزی به دست آوری و در آنجا امیر المؤمنین را دستگیر و به دشمنان تسلیم نمایند؟گفت:سبحان اللّه!نه،به خدا سوگند من این را نمی خواهم.

گفت:آنها به امام گفته اند و قسم یاد کرده اند که یا باید اشتر را فراخوانی و برگردانی یا با همین شمشیرها تو را می کشیم همانگونه که عثمان را کشتیم و یا به دشمنان تسلیمت می کنیم.

اشتر بازگشت.وقتی به معترضین رسید،فریاد کشید:ای بی عرضه های بدبخت سست عنصر!حالا که دشمن را شکست دادید و آنها دریافتند که شما پیروزید،قرآنها را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه