کتابخانه بالقرآن

مذاهب صفحه 1001

صفحه 1001

گویند : بلی و هیچ کس زبان به اعتراض نگشاید که چرا من در فلان جا به دنیا آمدم و ... و باز خداوند بر آنان احتجاج و استدلال می فرماید که : ( ( لقد جئناکم بالحق ولکن اکثرکم للحق کارهون ) ) ( سوره زخرف آیه 78 ) . پس تنها علت گرفتاری آنها ( ( حق گریزی ) ) و کراهت از حق و حقیقت است نه شناختن آن در حالی که فطرتا" خداوند آنان را گراینده به حق و نور و پاکی آفریده است . و جالب تر آنکه خداوند خود در قرآن مجید این سوال را پیش بینی کرده و راه آن را بسته و فرموده است پیامبران را فرستادیم تا دیگر کسی چنین اشکالی نکند .( ( لایکون للناس علی الله حجه بعد الرسل ) ) ( نسا آیه 165 ) آنچه گفته شد از نقطه نظر انسان شناسی بود. البته پرسش شما پاسخ فلسفه دیگری نیز دارد که به جهت اختصار از ذکر آن خودداری می شود . نکته دیگر آنکه اگر خداوند فاطمه ( س ) را ( ( کوثر ) ) خطاب کرده به لحاظ علم خدا نسبت به کنش اختیاری آن حضرت است و چون خدا می داند فاطمه ( س ) این چنین رفتاری خواهد داشت از قبل شخصیتش را معرفی کرده و اگر هر کس دیگری جای آن حضرت می بود نیز همین گونه بود، نه این که گمان شود چون ( ( کوثر ) ) خطاب شده پس چنین کرده ؟ بلکه فاطمه زهرا ( س ) نیز مانند زنان دیگر می

توانست بعدا" گناه کند و اگر می کرد قطعا" خداوند در موردش چنین آیه ای نازل نمی فرمود . بنابراین گرچه این آیات زمانا" از قبل بیان شده ولی در رتبه علل رفتار و شخصیت آن حضرت نیست و اما صرف این که نطفه آن حضرت از پیامبر ( ص ) است کمالی نسبی است و آن کوچکترین نقشی در حساب الهی و جزا و پاداش قیامت ندارد. حتی شخصیت حقیقی فرد هم به آن وابسته نیست . از این رو پیامبران دیگر هم فرزندانی داشته اند ولی بعضی از آنان به مفاسد بسیار بزرگی گرویده اند .بنابراین شخصیت فاطمه ( س ) در خود آن حضرت است و معلول اختیار اراده و عمل خود آن حضرت می باشد. و اگر خداوند علم و عصمت موهبتی به آن شخصیت های بزرگوار عنایت کرده است. به جهت آن بوده است که مسئولیت بر عهده آنها سپرده است و اعطا هر مسئولیتی ملازم با دادن امکانات لازم می باشد و این یک اصل عمومی و قانون کلی است. ناگفته نماند این علم و عصمت موهبتی به منظور ایفای مسئولیت است و در حد پایه ( base ) می باشد اما خود آن شخصیت های بزرگوار در کسب علم و مقامات معنوی هر چه بیشتر کوشش می کردند و عبادت فراوان و جهاد و ایثار بسیار داشتند و علت برگزید گی این تعداد نیز بخاطر آن بوده است که خداوند می دانسته است چه کسانی بار این مسئولیت را بهتر می توانند به عهده بگیرند چنان که در قرآن می خوانیم : ( الله اعلم حیث یجعل رسالته

) ;

مذهبی را که پیامبر و امامان((علیهم السلام)) نتوانستند پیاده کنند و پس از تحریفهای زیادی که در آن صورت گرفته به دست مارسیده، چگونه می توانیم پیاده نماییم؟

پرسش

مذهبی را که پیامبر و امامان((علیهم السلام)) نتوانستند پیاده کنند و پس از تحریفهای زیادی که در آن صورت گرفته به دست مارسیده، چگونه می توانیم پیاده نماییم؟

پاسخ

در پاسخ این سؤال چند نکته را باید یادآور شویم.

نخست اینکه، این تصور که مذهب اسلام قابل پیاده شدن نیست، در اثر نداشتن بینش صحیح از مکتب اسلام است. کسی که اصول اعتقادی اسلام را بر پایه استدلال و برهان آموخته باشد و به این حقیقت رسیده باشد که اسلام دینی است که خداوند با علم نامحدود و با آگاهی از تمامی نیازهای انسان در تمامی شؤون نازل کرده است، در می یابد که دین دارای کاملترین دستوراتی است که می تواند بر جوامع انسانی حاکم شود و انسانیت را در تمامی شؤون اداره کند.

دوم اینکه، وقتی گفته می شود اسلام تنها آیین جامع و کاملی است که می تواند در جامعه پیاده شود، با اینکه این آیین در بیشتر مقاطع تاریخ در جامعه حاکمیت پیدا نکرده باشد منافات ندارد; زیرا حاکمیت دین شرایطی را می طلبد که ممکن است در تمام زمانها وجود نداشته باشد; مثلا وجود نیرو و افراد صالح برای مقابله با حکومتهای جائر و مستبد یکی از شرایط حاکمیت اسلام است. شرایت حاکمیت اسلام درزمان امامان((علیهم السلام))وجود نداشته است و رهبران الهی مامور بوده اند که با وجود عدّه وعدّه حاکمیت اسلام را ایجاد کنند.