مذاهب صفحه 351

صفحه 351

را گرفت و در گرفتن دستورات دینی , تنها به آنهامراجعه نمود , و قدرت و تلاش خود را در تدوین آنچه از آنها شنید به کار برد , وآنچنان همت و عزم خود را در این راه به کار انداخت که بیش از آن امکان پذیرنبود . و این , به خاطر حفظ و نگهداری علم و دانشی بود که - طبق نظریه شیعه -غیر از آن در پیشگاه خدا , قابل قبول نیست . کافی است بدانی , تنها در عصر امام صادق (ع ) چهارصد اصل نوشته شده که به اصول اربعماه معروف است . و این چهارصد اصل چهارصد کتاب بود که چهارصد نویسنده آنها را نوشته اند . این نوشته ها فتاوای امام صادق (ع ) درعصر خود بوده است (5) . اصحاب امام صادق (ع ) غیر از این چهارصد اصل چندین برابر دیگر نوشته دارند که تفصیل آن را به زودی خواهی دانست -ان شاءاللّه . اما ائمه چهارگانه اهل سنت , در پیشگاه هیچکس آن منزلت و مقامی را که ائمه اهل بیت (ع ) در نزد شیعه دارند , ندارند بلکه در زمان حیات خود , این مقامی را که پس از مرگشان برایشان انتخاب کرده اند , نداشته اند -چنانکه ابن خلدون در مقدمه خود در فصلی که برای علم فقه گشوده , به آن اعتراف نموده (6) , و عده ای دیگر از اعلام اهل سنت نیز به این معنی اذعان کرده اند . - و ما با همه اینها , تردید نداریم که مذهب آنها همین مذهبی است که اتباع آنها دارند ,

و مدار علمشان در هر نسلی می باشد و در کتابهای خویش تدوین نموده اند . زیرا اتباع هر مذهبی به مذهب خویش آشناترند . چنانکه شیعیان نیزبه مذهب ائمه خویش آگاهترند , همان مذهبی که خداوند را بر مقتضای آن ,عبادت می کنند و قصد تقرب به خداوند در غیر این صورت , از آنها محقق نمی شود . 2 - اهل بحث و تحقیق به روشنی می دانند که شیعه در تدوین علوم اسلامی از دیگران پیشقدم تر بوده است زیرا در عصر نخستین , غیر از علی (ع ) و شیعیان دانشمندش کسی تصدی این کار را به عهده نگرفت (7) . و شاید سر این مطلب , همان اختلاف صحابه بود که نوشتن علوم مباح است یانه ؟ - چنانکه عسقلانی در مقدمه فتح الباری و دیگران نیز نقل کرده اندکه : - عمر بن خطاب و عده ای دیگر نوشتن آن را خوشایندشان نبود , از ترس اینکه احادیث با قرآن مخلوط گردد (8) , اما امام علی (ع ) و فرزندو جانشینش امام مجتبی (ع ) و گروهی از صحابه , آن را مباح می شمردند . اوضاع , بر همین حال بود , 000 تا اینکه در قرن دوم , اواخر عصر تابعین , اجماع بر اباحه آن , مقرر گشت و بر مباح بودن آن , اتفاق نظر پیدانمودند . و این هنگام بود که ابن جریح کتاب تاریخ خود را به نقل از مجاهد و عطاء تالیف نمود که این , نخستین کتابی است که از طریق غیرشیعه در اسلام نوشته شده است . و پس

از آن کتاب معتمر بن راشد صنعانی در یمن نوشته شده و سپس کتاب موطا مالک می باشد . در مقدمه الباری آمده که ربیع بن صبیح نخستین کسی است که نوشته ای را جمع آوری کرده است , وی درآخر عصر تابعین می زیسته است . به هر حال , اجماع منعقد است که غیر از شیعه , مسلمانان دیگر , در عصرنخست تالیفی نداشته اند (9) . اما علی (ع ) و شیعیانش در همان عصر اول متصدی این کار شدند . و نخستین چیزی که امیرمومنان (ع ) تدوین و جمع آوری نمود قرآن بود زیرا او پس از فراغ از تجهیز و دفن پیامبر (ص ) , سوگند یاد کرد که جز برای نماز , عبا بردوش ننهد تا قرآن را جمع نماید . و آن را به ترتیب نزول جمع آوری نمود . و در , آن به عام و خاص , مطلق و مقید , محکم و متشابه , ناسخ و منسوخ , واجبات و آنچه ترکش جائز است , سنن و آدابش اشاره فرمود . و ضمنا اسباب نزول آیات را نیز آورد و بعضی از مطالب که ازجهاتی مشکل بود توضیح داد . ابن سیرین همواره می گفت :اگر به آن قرآن دست می یافتم , به علوم واقعی دست یافته بودم (10) . البته افراد دیگری از قراء صحابه تصمیم بر جمع قرآن گرفتند امانتوانستند آن را بر طبق نزول جمع نمایند . و مقدورشان نشد که هیچکدام ازمطالب و رموزی که به آن اشاره کردیم , در آن بیاورند (11) . بنابراین , قرآنی که

امام علی (ع ) جمع آوری نموده به تفسیر بیشترشباهت دارد . پس از فراغت از جمع قرآن , کتابی را برای فاطمه زهراء (ع ) تالیف فرمودکه نزد فرزندان پاک آن بانوی بزرگ , مصحف فاطمه (ع ) معروف گردید . این کتاب , متضمن حکمتها , امثال , مواعظ و پندهای عبرت آمیز , اخبار و مطالب نمونه ای بود که موجب تسلی آنحضرت در برابر مرگ پدرش رسول خدا(ص ) می شد (12) . سپس کتابی درباره دیات ( دیه هائی که در اثر ضرب و جرح و قتلها بایدپرداخت ) تالیف فرمود و نام آن را صحیفه گذارد . این کتاب را ابن سعد در آخر کتاب معروف خود الجامع - با اسناد به امیرمومنان (ع ) آورده است . بخاری و مسلم متذکر این صحیفه می شوند و در چند مورد از صحیح خود ,مطالبی از آن نقل می کنند . و احمد بن حنبل در مسند از این صحیفه فراوان نقل کرده است (13) . و در روایتی از صفار از عبدالملک آمده که ابوجعفر (ع ) , کتاب علی را خواست و جعفر (ع ) برایش آورد , آن کتاب پیچیده شده و به ضخامت ران یک انسان بود 000 امام ابوجعفر (ع ) فرمود : سوگند به خدا این , خطعلی و املاء رسول خدا (ص ) است (14) . گروهی از شیعیان به امیرمومنان (ع ) اقتدا نموده و در همان عصر , مشغول تالیف شدند . از جمله - چنانکه ابن شهر آشوب گفته - سلمان و ابوذر می باشند . وی می گوید :

نخستین کسی که در اسلام کتاب نوشت علی بن ابی طالب (ع ) بود , آنگاه سلمان فارسی و سپس ابوذر (15) . و نفر بعد , ابورافع , آزاد شده رسول خدا (ص ) و رئیس بیت المال امیرمومنان (ع ) که از خواص دوستان امام و آشنای به شان آنحضرت بود . وی کتاب سنن , احکام وقضایا را از احادیث علی (ع ) گرد آورده بود . این کتاب , در پیشگاه اسلاف ما دارای مقامی بلند و عظیم بود , که اصحاب ما آن را به طرق خود به او اسنادداده اند (16) . یکی دیگر از اینان , علی بن ابی رافع می باشد . وی - چنانکه در شرح حالش درکتاب الاصابه آمده است - عصر پیامبر (ص ) به دنیا آمده و پیامبر (ص ) وی را علی نام گذارده است . وی کتابی در فنون فقه - طبق مذهب اهلبیت (ع ) -دارد . ائمه ( علیهم السلام ) این کتاب را بزرگ می داشتند و شیعان خویش را به آن اجماع می دادند (17) . یکی دیگر از این گروه , عبیداللّه بن ابی رافع - نویسنده و دوستدار علی (ع ) - است . ابن حجر وی را در قسمت اول کتاب الاصابه به نام عبیداللّه بن اسلم آورده , زیرا نام پدرش اسلم بوده است . عبیداللّه کتابی را درباره آندسته از اصحاب پیامبر (ص ) که در جنگ صفین حضوریافته اند تالیف نموده است . ابن حجر در الاصابه فراوان از این کتاب نقل می کند (18) . از این گروه , ربیعه

بن سمیع را باید نام برد . او کتابی درباره زکات حیوانات دارد . احادیث آن , احادیثی است که علی (ع ) از رسول خدا (ص ) نقل نموده است (19) . از این گروه , باید عبداللّه بن حر فارسی را برشمرد . او کتابی در حدیث دارد . در این کتاب , احادیثی که علی (ع ) از رسول خدا (ص ) نقل نموده ,جمع آوری کرده است (20) . از این افراد , اصبغ بن نباته - یار پاکباخته امیرمومنان (ع ) و ازپیوستگان سخت به آن حضرت - می باشد . همو که عهد نامه مالک اشتر و وصیت امام علی (ع ) به فرزندش محمد را نقل نموده است . اصحاب ما , این دو را با سند صحیح از نامبرده نقل می نمایند (21) . از جمله این افراد , سلیم بن قیس هلالی - یار امیرمومنان (ع ) - است . سلیم از امام (ع ) و از سلمان فارسی نقل حدیث نموده . وی کتابی درباره امامت دارد که امام محمد بن ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبه از آن نام برده و گفته است : در این حقیقت بین تمام دانشمندان و علمای شیعه و ناقلان حدیث , گفتگوئی نیست که کتاب سلیم بن قیس یکی از کتب اصلی است که حاملان علم و راویان احادیث اهلبیت (ع ) - از همان قدیم الایام - آن را نقل نموده و مورد اعتمادشان بوده است . این کتاب , یکی از همان کتابهای اصلی است که شیعه به آن مراجعه می کندو مورد اعتمادش می باشد (22)

. در مورد افرادی که در آن عصر , دارای کتاب بوده اند , عده ای از اصحاب ما , جمع آوری نامهایشان را به عهده گرفته اند و در این زمینه تالیفاتی دارند . کسانی که خواهان آن هستند به کتابهای فهرست و رجال مراجعه می نمایند (23) . 3 - اما مولفان پیشین ما , در طبقه دوم - یعنی در بین تابعین - , بایداعتراف کنیم که اکنون برای ما میسور نیست که بتوانیم آنها را برشماریم ; و مدرک و مرجع برای شناسائی آنها و شناسائی نوشته های آنان و اسناد آن نوشته ها - به طورتفصیل - همان کتابهای فهرست علمای ما و نوشته های آنها در شرح حال رجال است (24) . در عصر این طبقه , نور اهلبیت (ع ) درخشش نمود , در حالی که پیشتر با ابرهای تیره ستم ستمگران پوشیده بود . و این درخشش به این خاطر بود که فاجعه طف ( نبرد خونین کربلا ) دشمنان آل محمد (ص ) را مفتضح ساخت آنها را از چشم افراد عاقل و آگاه انداخت توجه محققان را به مصائب اهلبیت (ع ) جلب نمود , توجه به مصائبی که از زمان فقدان رسول خدا (ص ) شروع شده بود . این فاجعه - با همان کوبندگیش - مردم را ناچار ساخت تا درباره اساس این مصیبت به بحث و کاوش پردازند آنها را واداشت تا از ریشه ها و اسباب آن جستجو به عمل آورند , که بالاخره بذر و نهالهای آن را شناختند , و متوجه شدند که این مصائب از کجا شروع شده

است . بدین خاطر بود که مسلمانانی که رگ مردانگی در بدنشان بود , برای حفظ مقام اهلبیت (ع ) و یاری آنها به پاخاستند , چرا که فطرت و سرشت بشری علاقه مند به یاری مظلوم است و از ستمگرو ظالم متنفر . گویا مسلمانان , پس از این فاجعه , در دوره ای جدید قرار گرفتند لذا , به موالات و دوستی امام علی بن الحسین زین العابدین (ع ) پرداختند و برای آگاهی از اصول و فروع دین به او پیوستند . همچنین در تمام مطالبی که از قرآن وسنت گرفته می شود , یعنی سائر فنون اسلامی , به او مراجعه نمودند و پس ازاو به فرزندش امام باقر (ع ) روی آوردند . لذا , اصحاب این دو امام ( امام سجاد ع و امام باقر ع ) - که از اسلاف شیعه به شمار می آیند - هزاران نفربودند که شمارش آنها ممکن نیست . اما کسانی که نامهای آنها و شرح حالشان درکتابهای رجال آمده , یعنی آنها که از علمای اصحاب به شمار می آمدندقریب چهار هزار نفرند و تعداد کتابهائی که نوشته اند ده هزار یا بیشترمی باشد . این کتابها را هر کدام از اصحاب ما , از نسل پیش از خود , با اسنادصحیح نقل نموده اند . گروهی از اعلام این جمعیت به خدمت این دو امام و به خدمت امام صادق (ع ) فائزشده اند و حظ و بهره کامل برای کسانی از اینان بود که از پیمانه پری از دانش وعمل برخوردار گردیدند . یکی از این جمعیت , ابوسعید ابان

بن تغلب بن ریاح جریری است . همان کس که هم به قرآن وارد بود , هم فقیه , هم محدث , هم مفسر و هم آگاه از علم اصول یعنی , همان لغوی مشهور . او از موثق ترین مردم بود . هر سه امام ( علیهم السلام ) را ملاقات نموده و دانش فراوان و احادیث بسیاری را از آنان فراگرفته و نقل نموده است . همین بس که بدانی , او تنها از امام صادق (ع ) - آنطور که میرزا محمد ( دانشمندمعروف علم رجال ) در کتاب منهج المقال در شرح حال ابان با اسناد به ابان بن عثمان از امام صادق (ع ) آورده - سی هزار حدیث نقل کرده است (25) . وی در پیشگاه این امامان ( علیهم السلام ) دارای سابقه درخشان و مقامی بلنداست

پاسخ(قسمت دوم)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه