مذاهب صفحه 554

صفحه 554

چرا بر دشمنان امام حسین(ع) لعن می فرستید. این کار برای چیست و چرا دشمنان ابی عبد الله(ع) را لعن می کنید؟ این کار نوعی خشونت و بدبینی است. این یک نوع احساسات منفی است و با منش «انسانِ مدرن» نمی سازد. امروز زمانی است که باید با همه مردم با خوشی و شادی و لبخند رفتار کرد. امروز باید دم از زندگی زد، دم از شادی زد، دم از صلح و آشتی زد. این روحیه لعن و تبری و پشت کردن به دیگران خشونت هایی است که به هزار و چهار صد سال پیش، یعنی زمانی که امام حسین(ع) را کشتند برمی گردد و با آن زمان مناسبت دارد. اما امروز دیگر جامعه و مردم این کارها را نمی پسندند. چرا مقید به صد لعن هستید؟!

پاسخ

همان گونه که سرشت انسان فقط از «شناخت» ساخته نشده است، تنها از احساسات و عواطف «مثبت» هم ساخته نشده است. آدمیزاد موجودی است که هم احساس مثبت و هم احساس منفی دارد. هم عواطف مثبت و هم عواطف منفی دارد. همان گونه که شادی در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را این گونه آفریده است.

هیچ انسانی نمی تواند بی غم و یا بی شادی زندگی کند. همچنان که خدا استعداد خندیدن به ما داده، استعداد گریه کردن هم به ما عطا فرموده است. در جای خودش باید خندید و به جای خود هم باید گریست. تعطیل کردن بخشی از وجودمان، به این معنا است که از داده های خدا در راه آنچه آفریده شده استفاده نکنیم.

دلیل اینکه خدا در ما گریه را قرار داده، این است که در مواردی باید گریه کرد.

البته مورد آن را باید پیدا کنیم، و مگر استعداد گریه در وجود ما لغو خواهد بود. خدا چرا در انسان این احساس را قرار داده است که به واسطه آن، حزن و اندوه پیدا می کند و اشک از دیدگانش جاری می شود؟ معلوم می شود گریه کردن نیز در زندگی انسان، جای خود را دارد. گریه برای خدا، به انگیزه خوف از عذاب یا شوق به لقای الهی و شوق به لقای محبوب، در تکامل انسان نقش دارد. انسان در اثر دلسوزی نسبت به محبوب مصیبت دیده خود، رقت پیدا می کند؛ این طبیعت انسان است که در مواردی باید رقت قلب پیدا کند و در اثر آن گریه سر دهد.

خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانی که به ما خدمت می کنند، نسبت به کسانی که کمالی دارند، - خواه کمال جسمانی، یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی - به ابراز علاقه و محبت بپردازیم.

هنگامی که انسان احساس می کند، در جایی کمالی و یا صاحب کمالی یافت می شود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا می کند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام «بُغض و دشمنی» قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت می کند دوست بدارد؛ فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر می زند، دشمن بدارد.

البته ضررهای مادیِ دنیوی برای مؤمن اهمیتی ندارد. چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد. اما دشمنی که دین و سعادت ابدی را از انسان بگیرد، آیا قابل اغماض است؟ قرآن می فرماید: «ان

الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً» فاطر (35)، آیه 6. شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنی کنید. با شیطان دیگر نمی شود لبخند زد و کنار آمد، وگرنه انسان هم می شود شیطان.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه