مذاهب صفحه 580

صفحه 580

شرح فوق در صورتی است که جمله مزبور (یعنی «ولیهم وال فاقام و استقام حتی ضرب الدین بجرانه») را درباره خلیفه ثانی و مربوط به

خطبه طولانی ای که امام(ع) در مان خلافتش، فرموده، بدانیم. اما اگر آن را عبارت و فرمایش مستقلی فرض کنیم، چون مرجع ضمیر مشخص نیست، جزو متشابهات از کلام آن حضرت می شود. مگر اینکه با قرائن و شواهدی از داخل و خارج عبارت، مرجع آن را کشف کنیم. جالب اینکه در تعلیقه شیخ محمد عبده بر این عبارت، مراد از «والی» رسول اللَّه(ص) عنوان شده است. وی در این باره گوید: «یرید به النبی(ص)، ای تولی امورهم و سیاسه الشریعه فیهم...» (شرح نهج البلاغه علی محمدعلی دخیل، ج 3، حلقه 36 - 35 ص 90).

حمله دیگری که نویسنده از امام علی(ع) به منظور تعریف از عمر نقل کرده این است: «للَّه بلاد فلان، فقد قوم الاودو داوی العمد و خلف الفتنه و اقام السنه، ذهب نقی الثوب قلیل العیب، اصاب خیرها و سبق شرها، ادی الی اللَّه طاعته و اتقاه بحقه...»

تمسک به این جملات هم مقصود نویسنده را تأمین نمی کند. چو اولاً در نگاه شارحان در اینکه مقصود از فلان چه کسی است، اختلاف هست که آیا مالک اشتر است یا سلمان یا عمر یا ابوبکر یا شخص دیگری.

سخن کسانی که آن را بر عمر و ابوبکر تطبیق کرده اند، کاملاً نادرست است. زیرا که حضرت علی(ع) درباره امام و خلیفه مسلمین در نهج البلاغه ویژگیهایی را برشمرده که بر آنان قابل انطباق نیست. مثلاً ضمن خطبه 129 می فرماید: «و قد علمتم انه لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج والدماء و المغانم و الاحکام و امامه المسلمین البخیل... و لا الجاهل فیضلهم بجهله... و لا المعطل للسنه فیهلک الامه».

وقتی به شرح حال و زندگانی ویژگیهای عمر می نگریم، می بینیم

او هم جاهل بوده وهم تعطیل کننده سنت پیامبر(ص). جمله معروف «لو لا علی لهلک عمر» (که بیشتر بدان اشاره شد) را این خلیفه در مواردی که دچار اشتباهات فاحشی می شده و امام علی(ع) به فریادش می رسیده و آن را تصحیح می کرده، گفته است. نیز جمله معروف «کل احد افقه من عمر» و نظیر این عبارت از زبان همین خلیفه صادر شده است. (ر.ک: السنن الکبری، ج 7، ص 233؛ کنزالعمال، ج 8، ص 298 ؛ مفاتیح الغیب، الفخر الرازی، ج 10، ص 14؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 229؛ تنسیر کشاف، ج 1، ص 514) نیز این حقیقت که عمر از معنای «کلاله» اطلاعی نداشته، در مثل کنزالعمال (ج 6، ص 20) عنوان شده است. این را نیز همگان می دانند که عمر به علت جهالت خویش و نیز غلبه هوای نفس، بدعتهایی و منع کرده که به تعدادی از آنها اشاره شد. بنابراین طبیعتاً شخصیتی که جهل به احکام الهی و سخنان پیامبر(ص) دارد، سنن پیامبر(ص) را معطل خواهد گذارد و به آنها آنگونه که باید عمل نخواهد کرد و در جامعه برقرار نخواهد ساخت. در نتیجه آیا عمر شایستگی ولایت و امارت بر مسلمین را داشته است؟! اصولاً کسی که خود راه راست را از نادرست - که مبتنی بر علم وسیع به قرآن و سنت است - تشخیص نمی دهد، چگونه می تواند مصداق «قوم الاودو داوی العمد» باشد؟! کسی که از دستور صریح پیامبر(ص) مبنی بر آوردن کاغد و قلم خودداری کرده، و بدعتهای زیادی در این گذارده، چگونه می تواند مصداق «ادی الی اللَّه طاعته» و «واقتاه بحقه» باشد؟! بنابراین باید به طور خبر

می گفت که مقصود از «فلان» عمر نیست. زیرا اگر چنین سخنی بگوییم، باید بپذیریم که در نهج البلاغه تعارض و تناقض وجود دارد. چون برای نمونه درجایی مثل خطبه شقشقیه بشدت روش و منش عمر مورد توبیخ و تخطئه امام علی(ع) قرار گرفته و در جایی مثل عبارتهای مورد ادعای نویسنده مقاله، توصیفات بسیار زیاد و جالبی از او شده است؟! و چون همگان از هوش و حافظه زیاد و سرشار امام علی(ع) اطلاع داشته اند، می دانند که ایشان مطلبی را که در خطبه شقشقیه و نظیر آن که درباره انحراف خلافت از مسیر اصلی آن است) فراموش نکرده است. لذا به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که مقصود از «فلان» عمر باشد. بر فرض که مقصود عمر باشد برای جمع بین سخنان حضرت علی(ع) باید به صورت توریه، تقیه و یا مصلحت دیگری ابراز فرموده است.

[1].ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن میثم، طبع دار احیاء التراث، ج 2، ص 644.

آیا خلفای اهل سنت مانند ائمه شیعه دارای کرامت ومعجزه اند؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه