مذاهب صفحه 736

صفحه 736

«… لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً» اسراء/111

همچنانکه حکمت و مصلحتی که معتزله در کارهای خداوند فرض می کنند، با توحید ذاتی و غنای ذاتی و منزه بودن ذات حق از اینکه مانند داشته باشد و از اینکه معلول علتی باشد منافی است؛ زیرا اگر انسان کارهای خود را به خاطر غایتها و هدفها انجام می دهد، در حقیقت تحت تأثیر و انگیزه آن غایتها و هدفها قرار گرفته است. مگر نه این است که علت غائی، علّتِ علّت فاعلی است؛ یعنی علت غائی موجب فاعلیت فاعل است، اگر نباشد، فاعل، فاعل نیست.

انسان که در کارهای خود غایت و هدف و غرض دارد، در حقیقت یک جبر از ناحیه هدف و غرض بر او حکومت می کند. خداوند متعال از هر گونه جبری آزاد و منزه است هر چند جبر غرض و هدف بوده باشد.

اشاعره مدعی شدند که مسأله حسن و قبح ذاتی عقلی و حکم به اینکه افعال باری تعالی الزاماً باید بر معیار این حسن و قبح ها انجام گیرد نوعی تعیین تکلیف برای خداوند است؛ مثل این است که بگوئیم خداوند مجبور است کارهای خود را در «کادر ی که عقل ما انسانها مشخص کرده است انجام دهد. اطلاق اراده و مشیت حق ابا دارد از این محدودیتها.

خلاصه سخن، اشاعره مدعی شدند که آنچه معتزله به نام عدل یا عقل یا اختیار و استطاعت و یا حکمت و مصلحت طرح کرده اند اولاً از نوع قیاس گرفتن خالق به مخلوق است، ثانیاً با توحید ذاتی و افعالی ذات حق، منافی است

«معتزله» و «اشاعره» چه کسانی بودند و اعتقاداتشان، چه بود؟

پرسش

«معتزله» و «اشاعره» چه کسانی بودند و اعتقاداتشان، چه بود؟

پاسخ

در ابتدای پیدایش کلام اسلامی، متکلمین اسلامی دو دسته شدند؛ دسته ای که از همان ابتدا «معتزله» نامیده شدند، طرفدار عدل و اختیار و دسته دیگر یعنی گروه اهل حدیث که بعدها «اشاعر» نامیده شدند، طرفدار جبر و اضطرار گردیدند. البته منکران عدل، صریحاً نگفتند که منکر عدل الهی هستیم، زیرا قرآن کریم که هر دو دسته، خود را حامی آن می دانستند با شدّت، ظلم را از خداوند نفی و عدل را اثبات می کند. آنها عدل الهی را به گونه ای خاص تفسیر کردند، گفتند: عدل، خود حقیقتی نیست که قبلاً بتوان آن را توصیف کرد و مقیاس و معیاری برای فعل پروردگار قرار داد. اساساً معیار و مقیاس برای فعل الهی قرار دادن نوعی تعیین تکلیف و وظیفه و تحدید و تقیید مشیّت و اراده برای ذات حق محسوب می شود. مگر ممکن است برای فعل حق، قانونی فرض کرد و آن قانون را حاکم بر او و فعل او قرار داد؟ همه قوانین، مخلوق او و محکوم اوست و او حاکم مطلق است. هر نوع محکومیت و تبعیّت، بر ضدّ علوّ و قاهریّت مطلق ذات اقدس الهی است. معنی عادل بودن ذات حق، این نیست که او از قوانین قبلی به نام قوانین عدل پیروی می کند، بلکه این است که او سر منشأ عدل است، آنچه او می کند عدل است نه اینکه آنچه عدل است او می کند، عدل و ظلم، متأخر و منتزع از فعل پروردگار است. عدل، مقیاس فعل پروردگار نیست؛ فعل او، مقیاس عدل است. «آنچه آن خسرو کند شیرین بود».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه