کتابخانه بالقرآن

مذاهب صفحه 918

صفحه 918

پرسش

اگر ظلم بر فاطمه زهرا[(3) از سوی خلفا صحیح است پس چرا حضرت علی(ع) و بنی هاشم با آن همه شجاعت از ایشان دفاع نکردند و سکوت نمودند دلیل شیعیان در این باره چیست؟

پاسخ

اما اینکه بر فاطمه زهرا(3) از طرف خلفا ظلم صورت گرفته است مورد اتفاق همه علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت می باشد به چند نمونه از روایاتی که جریان ظلم کردن و آتش کشیدن فاطمه زهرا(3) را نقل کرده اند بیان می کنیم.

1. دیلمی روایت کرده که فاطمه(3) فرمود هیزم زیادی در کنار خانه مان جمع کردند و آتش آوردند که در خانه و ما را با هم بسوزانند من در پشت لنگه در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم که دست از ما بر دارند و بروند پس عمر تازیانه را از دست قنفذ (غلام ابوبکر) گرفت و با آن به بازوی من زد تازیانه هم چون بازوبند به دور بازویم حلقه زد عمر با لگد به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد در حالیکه محسن را در شکم داشتم به صورت افتادم آتش شعله می کشید و چهره ام را می سوزاند عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره از گوشم افتاد و درد زایمان مرا گرفت پس محسن را سقط کردم در حالیکه کشته بی گناه بود.{1}

2.صدوق به سند خود از علی(ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود روزی که من و فاطمه(3) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نزد رسول خدا(ص) بودیم آن حضرت رو به ما کرد و گریست گفتم یا رسول اللَّه گریه شما برای چیست فرمود از کتک خوردن تو

و سیلی خوردن زهرا گریه می کنم.{2}

3.و راجع به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلیم بن قیس هلالی که از معتمدین و موثقین روات و از تابعین است و خودش شاهد جریان بوده است می گوید چون عمر کلمات فاطمه زهرا را شنید به خشم آمد و گفت ما را با زنان چه کار است سپس برخاست و با همراهان خود شروع کرد هیزم جمع کردن آنها با عمر هر یک مقداری هیزم آوردند پشت در خانه زهرا ریختند در حالیکه داخل خانه علی(ع)، فاطمه(3)، حسن(ع) و حسین(ع) بودند عمر با صدای بلند گفت بطوری که فاطمه و علی شنیدند بخدا قسم ای علی باید از خانه بیرون بیایی و بیعت کنی و گرنه خانه ات را آتش می زنم فاطمه زهرا پشت در خانه آمد صدا کرد ای عمر ما را با تو چه کار است چرا دست از ما بر نمی داری عمر گفت ای فاطمه در را باز کن و گرنه خانه را بر شما آتش می زنم عمر صدا کرد هیزمها را آوردند عمر آنها را آتش زد و در نیم سوخته را که فاطمه پشت آن بود گشود و حضرت زهرا مانع ورود عمر شد گفت من راضی نیستم تو به خانه من درآیی اما او قانع نشد و سرغلاف شمشیر را بر پهلوی زاهر زد زهرا فریاد برآورد یا ابتاه او برای ساکت کردن زهرا تازیانه برآورد و بر دست فاطمه که حایل و مانع ورود عمر به خانه او بود زد زهرا با نام و فریاد صدا کرد یا ابتاه یا رسول اللَّه(ص) ببین عمر و ابوبکر پس از تو با من چه کردند.{3}

4.و باز

سلمان برای سلیم چنین توصیف می کند که چون قنفذ فاطمه را به ضرب تازیانه مجروح ساخت فاطمه مانع بیرون بردن علی(ع) بود عمر به قنفذ دستور داد اگر فاطمه مانع شد پروا مکن از زدن او را از علی(ع) دور کن که علی را به مسجد ببریم قنفذ در را به شدت گشود و با فشار به پهلوی حضرت زهرا زد که پهلویش شکست و حملی که در شکم داشت سقط شد و بیمار و بستری شد تا از دنیا رفت.