شهد سخن 5: ولایت در قرآن (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه سوم ماه مبارک رمضان) صفحه 49

صفحه 49

و مریض شد و روز به روز مرضش شدّت پیدا کرد و هر چه معالجه کردیم، سودمند واقع نشد و در آستانه مرگ قرار گرفت. من در بالین او بودم. بسیار پریشان بودم، دیدم عیالم در این وقت فوت می کند و من باید تنها به نجف برگردم و در نزد پدر و مادرش خجل و شرمنده گردم و آن ها بگویند: دختر نوعروس ما را برد و در آن جا دفن کرد و خودش برگشت.

حال اضطراب و تشویش عجیبی در من پیدا شد. فوراً آمدم در اتاق مجاور ایستادم و دو رکعت نماز خواندم و توسّل به حضرت امام زمان علیه السلام پیدا کردم و عرض کردم: یا ولی اللّه! همسر من را شفا دهید که این امر از دست شما ساخته است و با نهایت تضرّع و التجاء متوسّل شدم. سپس به اتاق عیالم آمدم. دیدم نشسته و مشغول گریه کردن است. تا چشمش به من افتاد، گفت: چرا مانع شدی؟ چرا نگذاشتی؟ من متوجّه نشدم چه می گوید و تصوّر کردم که حالش بد است. بعد که قدری آب به او دادیم و غذا به دهانش گذاردیم قضیّه خود را برای من نقل کرد و گفت:

جناب عزرائیل علیه السلام برای قبض روح من با لباسی سفید آمد و بسیار زیبا و آراسته بود. به من لبخندی زد و گفت: حاضر به آمدن هستی؟ گفتم: آری! بعداً امیرالمؤمنین علیه السلام تشریف آوردند و با من بسیار ملاطفت و مهربانی نمودند و به من فرمودند: من می خواهم بروم نجف. می خواهی با هم به نجف برویم؟ گفتم: بلی! خیلی دوست دارم با شما به نجف بیایم. من برخاستم. لباس خود را پوشیدم و آماده شدم که با آن حضرت به نجف اشرف برویم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه