خاطراتی آموزنده و ماندگار صفحه 105

صفحه 105

می شویم که بسیار خطرناک به نظر می رسد و ما چاره ای جز برگشتن به اصفهان نداریم تا هوا مساعد شود ، بالاخره هواپیما برگشت آن سیّد را سوار کرده و دو مرتبه به مقصد مشهد مقدّس پرواز کرد ، معلوم شد سید درست می گفت که حضرت رضا(علیه السلام) او را دعوت کرده اند .

یک عده بر آنند که این قسمت بود

یک قوم بر آنند که این همت بود

ای زائرحضرت رضا آگه باش

نه قسمت، نه همت، این دعوت بود

( علی انسانی )

عزاداریِ یک نفر مسیحی

چند سال بود که در روزهای تاسوعا و عاشورا یکی از ارامنه جلفای اصفهان به هیئت علوی می آمد و یک رأس گوسفند هم به هیئت هدیه می داد ، حقیر هم احتراماً به این همشهری مسیحی که با عشق و عقیده حاضر می شد پشت بلندگو خیرمقدم و خوش آمد عرض می کردم . جالب بود هر گاه هیأت مذهبی عزاداری پُرشور و حالی داشتند ، این مرد مسیحی با آنان در سینه زنی مشارکت می کرد که اگر کسی او را نمی شناخت فکر می کرد یک شیعه تمام عیار است اما اگر دسته عزاداری آن شور و حال عاشورایی را نداشت و به اصطلاح بی حال بود این مرد فقط تماشاگر بود . تا روز تاسوعایی ایشان به بنده گفتند : دیشب خواب دیدم آمدم هیئت علوی و یک هیئت سوگواری مفصل و با شکوهی کردند پس از عزاداری که نوبت پذیرایی از آن هیئت بود من هم رفتم بین آنان و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه