خاطراتی آموزنده و ماندگار صفحه 117

صفحه 117

چهار راه دروازه اشرف که یکی از بهترین جایگاه های عزاداری در طول بازار است ؛ زیرا جمعیت از چهار طرف ایستاده اند و به مرثیه سرایی و نوحه خوانی مدّاحان گوش جان می سپارند ، در همین مکان یکی از مدّاحان گرامی که از ذکر نام او معذورم شروع به مرثیه و نوحه خوانی کرد ، اما به علّت نامناسب بودن سبک نوحه و منظم نشدن با سینه زنی کم کم داشت همه را تحت تأثیر قرار می داد . این حقیر « علیرضا مهرپرور » به اتفاق برادر بزرگوارم مداح آل الله (علیهم السلام) جناب حاج علی آقا تدیّن از پای منبر هر چه تلاش کردیم سبک اصلی نوحه را به آن عزیز مدّاح برسانیم . او متوجه نمی شد و بالاخره مجلس به همین صورت تمام شد و آن مدّاح با خجالت و شرمندگی در حالی که عرق به پیشانی او نشسته بود از بازار خارج شد . بنده با حاج آقای تدیّن خود را به او رساندیم و او را دلداری دادیم که این حالت ممکن است برای هر مداحی پیش آید اینکه ناراحتی ندارد به هرحال با الفاظ و مطالب مختلف او را تسکین بخشیدیم اما آن مداح عزیز گفت : من می دانم چوب کجا را می خورم .

گفتیم : چطور ؟

گفت : چند سال قبل که شما دو نفر به اتفاق همخوانی می کردید و به اصطلاح به صورت گل و بلبل برنامه اجرا می کردید و روزی در کنار مقبره علامّه مجلسی قدس سره دو نفری می خواندید من با یکی دیگر از مداحان ایستاده بودیم و به شما می خندیدیم و شما را مسخره می کردیم ، حالا باید پس از سال ها من مکافات عملم را در مقابل شما دو مدّاح که تمام توان خود را به کار بردید که آبرومندانه آبروی مرا حفظ کنید امّا نشد و من خود بهتر می دانم که این چوب کجا و چه وقت بود ، ولی به هر حال از لطف شما ممنونم و اضافه کرد حالا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه