شرح دعای کمیل صفحه 670

صفحه 670

درد فراق را یوسف علیه السلام چشید که از پدر مهربانی چون یعقوب دور افتاد و به قعر چاه و زندان گرفتار شد .

ولی خدای مهربان درد فراق آدم علیه السلام را با توبۀ آدم علیه السلام درمان کرد ، و درد فراق ایوب علیه السلام را به رسیدن به وصال آنچه از دستش رفته بود دوا کرد ، و درد فراق یونس علیه السلام را به نجات از شکم ماهی علاج نمود ، و درد فراق یعقوب و یوسف علیهما السلام را به رساندنشان به یکدیگر درمان کرد .

ای درمان کنندۀ درد جان سوز فراق ، نپسند که ما بندگانی که عاشق پیامبران و امامان و اولیای تو هستیم ، در قیامت به فراق آنان مبتلا شویم و به عذاب جدایی از دوستانت و عذاب دوزخ گرفتار آییم .

بر فرض که بر عذابت صبر کنیم و از هم نشینی با پیامبران و امامان و اولیاء تو محروم شویم ، ولی چگونه و با کدام تاب و توان ، بر فراق و دوری تو و جدایی از حضرتت صبر کنیم ؟!

دلبرا درد مرا درمان تو باش عاشقان را سر تویی سامان تو باش

درد بی درمان مرا در جان ز توست هم دوای درد بی درمان تو باش

شد دل بریانم از تو داغ دار مرهم داغ دل بریان تو باش

در ره تو جان و دل کردم فدا مر مرا هم دل تو و هم جان تو باش

دل برفت و جان برفت ایمان برفت دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش

بی دلان را دلبر و دلدار تو عاشقان را جان تو و جانان تو باش

از سر هر دو جهان برخواستم فیض را هم این تو و هم آن تو باش (1)


1- (1)) . دیوان اشعار « فیض کاشانی » : 895/2 ، غزل 495 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه