شرح دعای کمیل صفحه 673

صفحه 673

حضرت فرمود : برای چه هدفی به مدینه آمده ای ، به هدف تجارت آخرتی یا تجارت دنیایی ؟

عرضه داشت : نه برای آن آمده ام نه برای این ، بلکه چون وصف جود و سخاوت و عطا و کرمت را شنیده بودم با امید به تو ، به این شهر آمدم ؟

پیامبر صلی الله علیه و آله از بیان او شاد شد و ردای مبارکش را به او بخشید و به اصحاب فرمود تا هر یک به اندازۀ تمکن و توانایی چیزی به او ببخشند » (1) .

آری ، زنی بدکار به امید عطا و کرم و جود بنده ات پیامبر ، که مظهری از مظاهر کرم بی پایان توست ، به مدینه می آید و با عطایی سرشار و فراوان برمی گردد ، مگر ممکن است که من به عفو و گذشت و لطف و احسان تو امید داشته باشم و از درگاهت مأیوس و دست خالی برگردم ؟!

من تاب فراق تو ندارم نقش تو به سینه می نگارم

باشد روزی رخت ببینم تا جان به لقای تو سپارم

شد در رگ و ریشه تیر عشقت از هم بگسست پود و تارم

از بادۀ آن دو چشم مستت گه سرخوش و گاه در خمارم

وز بوی دو زلف عنبرینت آشفته و مست و بی قرارم

وز لعل لب شکر فروشت تلخ است مذاق انتظارم

جز وصل تو مقصدی ندارم جز یاد تو مونسی ندارم

دیری است که در سر من این است کاندر قدم تو جان سپارم

لطفی لطفی که سوخت جانم رحمی رحمی که سخت زارم


1- (1)) . الهی نامه « عطار نیشابوری » .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه