شرح دعای کمیل صفحه 98

صفحه 98

گفت : به چه اموری نسبت به تو دعا کنم ؟ دعایت را بیان کن . گفت : اول : دعا کن که خدا مرا از اسارت بندگی و بردگی نسبت به اربابم آزاد کند . دوم آن که : خواجه مرا توفیق توبه عطا فرماید . سوم آن که : عوض این چهار درهم انفاق شده را به من عطا کند . چهارم آن که : مرا و خواجه ام و اهل مجلس خواجه ام را مورد آمرزش قرار دهد .

منصور ، چهار دعا کرد و غلام با دست تهی به سوی خواجه بازگشت .

خواجه گفت : کجا بودی ؟ غلام گفت : ای خواجه ، چهار درهم دادم و چهار دعا خریدم . خواجه گفت : چهار دعا کدام است ؟ غلام گفت : دعای اول این که : از قید بردگی آزاد شوم . خواجه گفت : تو در راه خدا آزادی . دوم آن که : تو ای خواجه توفیق توبه از گناه یابی . خواجه گفت : توبه کردم . سوم آن که : خدا عوض چهار درهم را به من عطا فرماید . خواجه چهار درهم به او داد . چهارم آن که : خدای مهربان من و تو و اهل مجلس را بیامرزد . خواجه گفت : آنچه بر عهدۀ من بود بجا آوردم ، آمرزش من و تو و اهل مجلس از عهدۀ من بیرون است . خواجه شبانه در عالم رؤیا صدای هاتفی را از جانب حق شنید که : ای بنده ، تو با این فقر و مسکنت به وظیفۀ خود رفتار کردی ، حاشا به کرم ما که با وجود کرم بی پایان به وظیفۀ خود عمل نکنیم ، ما تو را و غلامت و تمام اهل مجلس را آمرزیدیم .

ورود بر خدای کریم

مردی حکیم از گذرگاهی عبور می کرد . دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون کنند و زنی از پی او سخت گریه می کند .

پرسیدم : این زن کیست ؟ گفتند : مادر اوست . دلم رحم آمد ، از او نزد جمع شفاعت کردم و گفتم : این بار او را ببخشید ، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه