زیارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 179

صفحه 179

برخاستم و وضو گرفتم و مقداری قرآن خواندم تا این که موقع اذان صبح شد . نماز صبح را هم خواندم و پس از آن با خودم عهد کردم که به مدت چهل روز، بعد از نماز صبح، برای جلب رضایت پدر و مادرم، زیارت عاشورا را بخوانم. از همان روز خواندن زیارت عاشورا را شروع کردم و خواندن زیارت معمولا تا طلوع آفتاب به طول می انجامید. هر روز پس از خواندن زیارت عاشورا، منتظر نتیجه می ماندم تا ببینم آیا نظر پدر و مادرم نسبت به من فرق کرده است یا نه؟ مدتی گذشت، اما کوچکترین نرمشی از طرف آنها احساس نکردم. شب سی و نهم شد. باز هم تحولی در آنها پدید نیامد. روز سی و نهم، یکی از طلبه ها را سراغ پدرم فرستادم تا از حال و عقیده او نسبت به خود مطلع شوم، ولی او در این مدت نه تنها از موضع خودش دست بر نداشته بود، بلکه گویا روز به روز مخالفتش با من شدیدتر شده بود و اوضاع به طور کلی وخیمتر از قبل گشته بود. عصر همان روز، یک نفر نزد من آمد و از طرف پدرم برای من پیغامی آورد. پدرم به آن شخص گفته بود: به حسن بگو اگر دست از برنامه ات بر نداشتی، تو را عاق می کنم و تمام حقوق فرزندی را از تو سلب می نمایم؛ پس از خدا بترس و به حرف من گوش کن! آن روز هم گذشت، در حالی که نارضایتی پدر خیلی از نظر روحی مرا زجر می داد ، بخصوص با آن پیغام خطرناکی که برایم فرستاده بود،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه