- پيشگفتار 1
- مقدمه 4
- «زيارت»، قلمروِ «دل» و واديِ «محبت» 7
- «زيارت»، زمينه سازِ معرفت و محبّت 10
- قطره، درياست اگر با درياست 13
- واسطه فيض 15
- راز قداست آثار 17
- سيره سَلَفِ صالح 18
- زاير ديارِ يار .... 21
- «حج»، ميعاد در سرزمين موعود 21
- «مكّه»، تربتِ برگزيده 23
- در حريم حَرَم دوست 25
- زيارت حج و ادب باطني 27
- «مكّه»، سرزمين خاطرهها 28
- «مدينه»، شهر پيامبر 34
- مزارهاي مدينه 36
- بر درگه و آستان «احمد» 38
- ادب و آداب زيارت 39
- پا به پاي عالمانِ فرزانه 40
- پيوند حجّ و زيارت با رهبري 43
- باز يافتنِ «حجّ» 45
- ولايت امام، ارزش دهنده حج 47
- حضور امام در حج 48
- حج زنده و سازنده 51
- حج و استفاده سياسي در تاريخ 54
- زيارت و فلسفه «ياد» 58
- نگاهي به الگوها 61
- نقش تربيتي زيارت 65
- پيوند با پاكان 67
- قرب به خدا 68
- تحول و توبه 70
- ولايت خون، برائت شمشير 72
- كلام آخر 73
سوزاند و دل را مشتعل ساخت، دل بر صراط مستقيمي ميرود كه اولياي دين رفتهاند.
براي يافتن اين شعله، بايد به كانون حرارت و روشنايي، به منبع نور و ضياءِ نزديك شد. بايد به زيارت رفت، بايد زاير شد، تا عشق فراهم آيد و بايد عاشق شد تا زيارت فراهم گردد.
زيارت اولياي خدا و توجّه به آنان، باعثِ توجّه آنان به زاير ميگردد و اين «توجّه»، توفيق الهي را فراهم ميكند و وسيله قرب به خدا ميگردد.
قطره، درياست اگر با درياست
بلال، مؤذّن پيامبر صلي الله عليه و آله، آن حضرت را در خواب ديد، كه به او ميگويد:
«اي بلال!
اين چه جفايي است؟ ...
آيا هنوز وقت آن نرسيده است كه به زيارت من آيي؟»
بلال، هراسان و ترسان و غمگين از خواب بيدار شد. بر مركب خويش سوار شده، آهنگ مدينه كرد. وقتي به مدينه رسيد، نزد قبر رسول اللَّه آمد و شروع كرد به گريستن و چهره خود را به مرقد مطهّر آن حضرت ميساييد كه در اين حال، امام حسن و امام حسين عليه السلام آمدند. بلال، آن دو بزرگوار را هم به سينه چسبانيد و بوسيد. «1»
آري! كهرباي محبّت نبوي صلي الله عليه و آله بلال را به سوي خود