- زیارت آل یاسین 1
- سخن ناشر 5
- پیشگفتار 7
- زیارت چیست؟ 9
- زیارت آل یس 10
- توقیع چیست؟ 13
- ناحیه مقدّسه 14
- اشاره 15
- لزوم پیروی از اولیاء 17
- مردم سه دسته اند 18
- حکمت رسا 21
- ایمنی مردان حق 23
- معنی سلام در نماز 24
- توجّه و توسّل 26
- تشرّف یاقوت حلّی 27
- اشاره 34
- کاربرد آل در قرآن 36
- کاربرد آل در سنّت 37
- کاربرد آل در کلمات فقها 37
- یس و آل یس 38
- معنی سلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم 43
- اشاره 45
- اقسام داعیان 46
- مدّعیان دروغین 52
- مربّی آیات الهی 54
- اشاره 58
- تبلیغ سوره برائت 61
- آنقدر در می زنم این خانه را 66
- خلافت و امامت 70
- اشاره 70
- خلافت در احادیث 72
- چهارمین خلیفه 73
- گستره خلافت حضرت مهدی علیه السلام 75
- خلافت حضرت مهدی علیه السلام 75
- غانم هندی 76
- جوان خیبری 80
- یاری گر حقّ خداوند: وَناصِرَ حَقِّه 87
- اشاره 91
- ویژگی های حجّت خدا 97
- خواست خداوند 100
- اشاره 104
- تلاوت در نهج البلاغه 106
- چه خوش است صوت قرآن 109
- خانگی داند که اندر خانه چیست 110
- اشاره 110
- اشاره 113
- اقسام عبادت 115
- نماز و دعای فَرَج 116
- اشاره 120
- امام باقر علیه السلام در سفر شام 122
- تنها راه نجات 124
- اعتنای تو 126
- اشاره 127
- پیمان در ملکوت 131
- پیمان ولایت در غدیر 133
- اشاره 135
- سعادت کامل جهانی 136
- مهدی موعود علیه السلام 140
- خیز که جان ها همه بر لب رسید 142
- اشاره 144
- شرط قبولی اعمال 145
- دعای غریق 147
- اشاره 148
- دانش فرو ریخته: وَالعِلْمُ المَصْبُوبُ 148
- علم سودمند 150
- اشاره 154
- نجات مردم بحرین 155
- رحمت فراگیر: وَالرَّحْمَهُ الواسِعَهُ 159
- اشاره 159
- پرتوی از رحمت 163
- اشاره 165
- اشاره 169
بوی گل خود به چمن راهنما شد ز نخست
ورنه بلبل چه خبر داشت که گلزاری هست!
همچنین باید توجّه داشته باشیم که روی آوردن به غیر اولیاء - چنانکه مشرکین به بت ها رو کنند و آنها را مقرّب پندارند یا گمراهان که سران باطل ونفاق را به درگاه حق واسطه آورند - آدمی را از مسیر سعادت دورتر می سازد و بر تاریکی هایش می افزاید، و در وادی حیرت وا می گذارد.
در اینجا بی تناسب نیست که حکایت یکی از نیکبختان را بیاورم که در عصر غیبت کبری به دیدار مولایش تشرّف یافته و به عنایت آن حضرت به مذهب حق گرویده است.
تشرّف یاقوت حلّی
مرحوم حاج میرزا حسین نوری رحمه الله، از عالم وارسته مرحوم شیخ علی رشتی چنین نقل کرده که فرمود: در یکی از سفرها، از زیارت حضرت ابی عبد اللّه الحسین علیه السلام به نجف اشرف از راه فرات باز می گشتم، در کشتی کوچکی که بین کربلا و طویریج بود، سوار شدم. از طویریج راه حلّه و نجف جدا می شود، مسافرین که همه اهل حلّه بودند، به بازیگری و مزاح و بذله گویی مشغول شدند، به جز یک نفر که همراه ایشان بود، احیانا همسفرها بر مذهب او خرده می گرفتند و او را سرزنش می کردند، با کمال متانت نشسته بود و هیچ شوخی نمی کرد و نمی خندید.
از این وضع در تعجّب بودم، تا اینکه به جایی رسیدیم که آب کم بود و صاحب کشتی به ناچار ما را بیرون فرستاد. کنار نهر که می رفتیم به طور اتّفاقی با آن شخص همراه شدم. از او پرسیدم: علّت کناره گیری اش از وضع همسفری ها و خرده گیری آنها در مذهب او چیست؟
گفت: اینها از اهل سنّت و خویشاوند منند، پدرم نیز از ایشان است