معرفت حجت خدا (شرح دعای اللهم عرفنی نفسک) صفحه 38

صفحه 38

و

همچنین اصحاب خاص و پرورش یافتگان مکتب آن بزرگواران و علمای ربانی طبق درجاتی که دارند از مظاهر هدایتند.

یکی از مباحثی که در ضلالت و هدایت مطرح است، این مبحث است اختیار بشر در ضلالت و هدایت خودش تا چه حد مؤثر است، آیا اصلاً در این موضوع دارای اختیار است یا مختار نیست و اگر دارای اختیاری است معنی آیاتی که دلالت دارد بر اضلال ظالمین و بلکه بر اینکه هر کس را خدا بخواهد هدایت می کند و هر کس را بخواهد گمراه می نماید چیست؟

مثال این آیات: (ویضل الله الظالمین) [5] «خدا ستمگران را گمراه می گرداند». و (کذلک یضلّ الله من یشاء) [6] «خدا هر کس را بخواهد، این چنین گمراه می کند». و (کذلک یضلّ الله من هو مسرف مرتاب) [7] «خدا مردم ستمگری را که در شک و ریبند این چنین گمراه می گرداند»؟.

جواب این است که بشر در انتخاب راه خود در این دنیا مختار است و این بشر است که هر عقیده ای که خواست می پذیرد و راه و روش خود را به اختیار خود بر می گزیند. چنانکه در آیات متعدد ضلالت خودش و اضلال غیر به فعل او نسبت داده شده است مثل: (وأضلّهم السامری) [8] «سامری آنان را گمراه کرد». و مثل (ومن ضلّ فانما یضل علیها) [9] «هر کس بر راه گمراهی رفت زیانش بر خود او است». و مثل (ومن یعص الله ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً) [10] «هر کس نافرمانی خدا و رسولش را بکند به تحقیق در گمراهی سختی افتاده است». و مثل (هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله)

[11] «خدا کسی را که از راه او گمراه شده و آنکه هدایت یافته بهتر می داند». و مثل (وأضلوا کثیراً وضلّوا عن سواء السبیل) [12] «بسیاری را گمراه کردند و از راه راست به دور افتادند».

و اما آیاتی مثل «یضل الله» و «أضلّه الله» با توجه به آیات بسیار دیگر قرآن دلالت بر اضلال به معنی «اجبار بر عدول از حق و انحراف» ندارد و آیاتی که بعضی از آنها توهم جبر و سلب اختیار کرده اند، به هیچ وجه دلالتی بر این معنی ندارند و ضلالتی که اختیاری نباشد و اضلالی که سلب اختیار نماید وجود ندارد. چنانکه در اضلال بعضی از افراد بشر بعضی دیگر را و اضلال شیطان نیز مسأله سلب اختیار در بین نیست و غیر از دعوت به ضلالت و تزیین آن و اغوائاتی که اگر پیروی شود ضلالت خواهد بود، جبر و خلاف اختیاری نیست؛ (فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر) [13] «هر که می خواهد ایمان بیاورد و هر که می خواهد کافر شود».

و اما اضلالی که به خدا نسبت داده می شود، عبارت است از خذلان و واگذار شدن بنده به خود و قطع کمکهای غیبی و الهامات و عنایاتی که موجب نجات از مهالک می شود، مادامی که بنده اهلیت خود را برای قبول این عنایات و رسیدن مددها حفظ نماید و در راه مجاهده باشد به مقتضی (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) [14] «آنان که در راه ما کوشش کردند، به راه خویش هدایتشان می کنیم». هدایتهای الهی به او می رسد و به راههای او راهنمائی می گردد، ولی وقتی طغیان و سرکشی

کرد و مانند آنکه بی نیاز از خدا باشد عمل نمود و امر خدا را سبک شمرد، به خود واگذارده می شود و مصداق (سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون) [15] «چه آنها را بترسانی و چه نترسانی ایمان نخواهند آورد» می گردند. در اینجا هم شخص عاصی و گناهکار به اختیار، خود را از صلاحیت درک فیوض غیبی ساقط نموده و لذا پس از آنکه به خود واگذاشته شد، به اختیار خود در تیه ضلالت گرفتار شده است و واگذار شدن او به حال خود و محروم شدنش از کسب درجات معنوی و قرب درگاه ربوبی نیز نتیجه طبیعی و وضعی اعمال خود او است و عاقبتی است که خود برای خود فراهم می نماید چنانکه در قرآن کریم می فرماید:

(ثم کان عاقبه الذین أساءوا السوأی أن کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزئون) [16] «سرانجام کار آنان که به اعمال زشت پرداختند، این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه