معرفت حجت خدا (شرح دعای اللهم عرفنی نفسک) صفحه 8

صفحه 8

فضل خدا جل جلاله که ما را به آن مخصوص گردانید پس بر آن اعتماد کن.

«الله» جل جلاله

«الله» اسم است از برای ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه بدون لحاظ و تعیین صفتی از صفات و ابن خالویه در «اعراب ثلثین سوره» می گوید: «اسم لا ینبغی الا لله جلّ ثناؤه: اسمی است که سزاوار نیست مگر برای «الله» جل ثناؤه» و در قول خدای تعالی (هل تعلم له سمیاً) [1] گفته شده است. یعنی؛ آیا در مشرق و مغرب خشکی و دریا و کوه و هموار و هر مکان و هر جائی احدی را که اسم او الله باشد غیر از او می شناسی؟ یعنی نخواهی شناخت.

پیرامون این اسم که به تصریح بعضی «اسم اعظم» است و در اینکه مشتق است یا مشتق نیست و در مطالب دیگر علمای بزرگ ادب و لغت و فلسفه و عرفان بیانات و تحقیقات مهمی در کتابهای شرح اسماء الحسنی و کتابهای لغت و تفسیر و شرح ادعیه، فرموده اند، که آوردن آن مباحث در این رساله خارج از ظرفیت آن است و اهل تحقیق و بررسیهای عمیق را همان کتابها کافی و وافی است. فقط در اینجا اجمالاً می گوئیم: «الله» که از آن تعبیر به اسم جلاله می شود دلالت دارد بر ذات جامع جمیع صفات کمال مثل علم و قدرت و تفرّد و وحدت که بنا بر این یک مسمّی بیشتر نخواهد داشت و در این دلالت تفاوت نمی کند که این لفظ مقدّس مشتق باشد یا غیر مشتق و دلالتش بر ذات احدیت به وضع تعینی باشد یا تعیینی و در هر صورت این لفظ دلالت

بر آن ذات دارد و در لسان عربی بین اسماء حسنی اسمی که به دلالت مطابقی این دلالت را داشته باشد در نظر نیست مگر، در مثل «هو» این ادعا بشود؛ راغب می گوید: اصل «الله» «اله» است که همزه اش حذف شده و بر آن الف و لام تعریف وارد شده است و سپس مثل ابن خالویه به آیه شریفه «هل تعلم له سمیاً» استشهاد نموده است و بنا بر آنکه مشتق باشد. چنانکه از بعضی روایات نیز استفاده می شود؛ در اینکه اصل «الله» «اله» بوده است اختلافی نیست. هر چند در اینکه همزه آن حذف شده و به جای آن الف و لام آورده شده است یا اینکه الف و لام بر أن داخل شده و الف اصلی آن حذف شده است. و به عبارت دیگر، الف و لام تعویض است و قیاسی است یا تعویض نیست و به غیر قیاس است، اختلاف است. چنانکه در سر قرائت آن به قطع همزه و نکات دیگر، بحثهای ادبی لطیفی بین علمای نحو و ادب مطرح شده است که علاقمندان می توانند آنها را در کتابهای نحو و ادب مطالعه فرمایند.

و در اصل اشتقاق «اله» نیز چند وجه فرموده اند:

وجه اوّل اینکه اصل آن از «اَلَه» (به فتح فاء و عین) است که اسم جنسی است بر هر معبودی که به حق یا باطل عبادت شود. اعم از اینکه پرستنده معبود باطل فقط آن را معبود بداند و به ربوبیت «الله» معتقد باشد، مثل بسیاری از مشرکین یا اینکه به ربوبیت آن و اتصافش به صفات کمالیه ربانی قائل باشد.

پس به عکس آنچه که

فرقه گمراه وهابیه و ابن تیمیه و پیروانش گمان کرده اند که کلمه توحید فقط دلالت بر توحید الوهیت و نفی شرک در معبودیت دارد و نفی شرک در ربوبیت و اثبات توحید در ربوبیت از آن استفاده نمی شود. این کلمه طیبه بر نفی مطلق شرک برای حضرت احدیت دلالت دارد زیرا شرک در الوهیت و معبودیت همچنانکه گاه به اعتقاد باطلی مثل عقیده به اینکه شیء وجود تنزیلی خدا در عبادت او است، حاصل می شود، گاه هم به عقاید باطل دیگر مثلاً چیزی یا شخصی را در مثل امر خلق و رزق و اماته و احیاء شریک خدا دانستن واقع می شود. پس وقتی گوینده این کلمه طیبه نفی هر معبود را نمود، چنانکه نفی معبودی را که مشرک در عبادت به واسطه اعتقاد فاسدی آن را می پرستد، می نماید معبودی را هم که مشرک در ربوبیت به واسطه اعتقادی از رقم دوّم می پرستد، نیز نفی می نماید و نفی این دو معبود، نفی اصل و منشأ عقیده به معبودیت آنها است و چون اَنحاء شرک در عبادت و پرستش ظهور پیدا می کند از این جهت نفی آن شده و با نفی لازم نفی ملزوم (یعنی عقاید فاسدی که منشأ عبادت غیر خدا می گردد) نیز می شود.

بنا بر این چنان نیست که کلمه توحید فقط شرک در الوهیت را به معنائی که وهابیها می گویند و مجامع با توحید ربوبیت می شمارند نفی نماید و به نفی شرک در ربوبیت ارتباط نداشته باشد. بلکه وقتی نفی معبود غیر او را کردیم، نفی هر گونه شریکی را هم برای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه