شرح دعای مکارم الاخلاق صفحه 2

صفحه 2

نموده کلام را پی نگرفتم؛ چرا که نیازم را در آن زمینه ی مورد نظر به همین مختصر مرتفع دیده بودم.

سال ها گذشت و تنها بهره ی من از این خطبه و کلام نورانی همان بود که بدان اشاره رفت. این زمان نیازی دیگر مرا به مطالعه ی دعای «مکارم اخلاق» کشانید. در همان آغاز، آن را دریایی بی کرانه یافتم که صدف های ناسفته در اعماق آن به فراوانی غلتان بود. به مصداق «آب در کوزه و ما تشنه لبان گِرد جهان می گردیم»، بر این همه دوری و مهجوری که تا آن زمان برایم پیش آمده بود، تأسّفی فراوان خوردم و رنجی به غایت بردم؛ به ویژه که شاهد کاستی های فراوانی در خود و اطرافیانم در زمینه های اخلاق عملی بودم. چنین شد که حسّاس شدم و پیش رفتم. هر چه تاختم، میدان را گسترده تر یافتم. بر هر بلندا که جای گرفتم، چشم اندازی دیگر بر من رخ نمود. هر پهنه که دَرنَوَردیدم، به پای قلّه ای سر به فلک کشیده رسیدم و آن گاه که در اندیشه ی پایان راه به فراز قلّه برآمدم، پهن دشتی دیگر در نظر آمد. این بود و بود تا سرانجام چنان شد که با «بضاعت مزجاه» به راه افتادم. یادم از کلام امام امیرالمؤمنین علیه السلام آمد که پیش از این خاطره اش را آوردم. دیگر بار روی بدان کردم؛ امّا نه چون سابق که تنها جویای واژه ی «تعصّب» بودم؛ بلکه با این نیاز که حال که حضرتش اخلاق را زمینه ای شایسته ی تعصّب ورزی دانسته، خود چه تعریفی بر آن دارد و چه حوزه ای را بر آن می شناسد و خلاصه چگونه داد سخن داده است.

در نگرش آغازین دیدم که کلام مولایم گویی تعاریف خشک و بی روح معمول ذیل واژه ی اخلاق را در هم ریخته و از یاد می برد و خود حوزه ی گسترده ای را زیر عنوان اخلاق آورده که در فکر کسی نمی گنجد. علمای اخلاق با همه ی زحمت ها که کشیده اند، هرگز این چنین پای در میدان ننهاده اند که امام علی علیه السلام در آن پیروزمندانه فَرَس رانده است. دیدم که در بینش این بزرگ مرد الاهی، اخلاق گاهی با تاریخ پیوند می خورد و گاهی با شخصیّت های آن درمی آمیزد. به سرعت از حوزه ی فردی و صِرف کنش و واکنش های درونی پای بیرون نهاده مرزهای جامعه را درمی نوردد. دیدم اخلاق، آن سان که حضرتش تعریف می کند اوج و حضیض تمدّن ها را موجب می شود و بنای عبرت تاریخی را برپامی دارد. تا آن زمان ندیده و نشنیده بودم که اخلاق در کار بقا و فنای ملّت ها مؤثّر افتد. امّا در سیر کلام آن عزیز دیدم که اخلاق با اعتقاد و عقل، دست در دست هم نهاده و پیوند گرفته اند. خلاصه دیدم آن چه را در ظرف محدود خویش توانِ دیدن و دریافتن داشتم. حیفم آمد کار را رها کنم. جمعی شیفته را یافتم و در دوره ای بالنّسبه طولانی یافته های خود از این طرح جامع و زیبای اخلاقی را به مرور با آنان در میان نهادم و به بحث گذاشتم. این گفت وگوها حاصل را پُربارتر می نمود و شور و شوق آن عزیزان مرا هم بر سر کار آورد و نهایت چنان شد که این دفتر فراهم آمد. این مجموعه با نقل و توضیح بخشی از خطبه ی 234 نهج البلاغه _ که آن را «قاصعه» نامیدند؛ چرا که در کار کوبیدن و تحقیر شیطان شکل گرفته _ آغاز می شود. آن گاه تلخیصِ یافته هایی از آن، خود مقدّمه برای توضیح دعای «مکارم اخلاق» صحیفه سجادیه می گردد.

در طول این مطالعه و تحقیق و تدوین، چه بسیار که اندوهی جان کاه درونم را در کام خود فرو می برد که چرا ما _ که به مراتب در پیروی این عزیزان، از دیگران شایسته تریم _ این چنین از تعالیم آنان به دور مانده ایم؟ چرا رنگ و بوی آنان را نداریم و تا چند باید که بانگ و رنگ این و آن، ما را به خود مشغول دارد و از حقیقت دین _ که به تعبیر پیشوایانمان، جز اخلاق نیست _ دور بدارد؟ مگر ما پیرو آن دین نیستیم که بنیان گزار آن، اساس رسالتش را تکمیل

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه