ادعیه و زیارات مهدوی صفحه 124

صفحه 124

آتشی است سوزان! .(1)

بلند همت بودن درخواسته ها

ربیعه کعب می گوید:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای ربیعه! هفت سال به من خدمت نمودی آیا چیزی نمی خواهی؟

پس گفتم: ای رسول خدا! به من مهلت بدهید تا فکر کنم. وقتی فردای آن روز بر حضرت وارد شدم، فرمود: ای ربیعه! حاجتت را بگو! گفتم (حاجتم این است که) از خداوند بخواهید مرا با شما در بهشت داخل کند (در آن زندگی ابدی با شما باشم) حضرت فرمودند: چه کسی این را به تو یاد داد؟ عرض کردم: ای رسول خدا! کسی یادم نداده، بلکه فکر کردم و دیدم اگر مال بخواهم بالاخره تمام می شود، اگر عمر طولانی و اولاد بخواهم سرانجامِ همه مردن است.

حضرت کمی مکث نمود و فرمود: باشد؛ ولی با زیاد سجده کردن مرا (در اجابت این دعا) یاری کن.(2)

مردی از طائف به خاطر خدمتی که در زمان جاهلیت به رسول گرامی کرده بود، به محضر ایشان رسید و خود را معرفی کرد. حضرت او را اکرام نمود و فرمود: چیزی بخواه! گفت: دویست گوسفند با چوپانش می خواهم. حضرت هم به او دادند، سپس به اصحاب فرمودند: چه می شد این مرد چیزی را می خواست که پیرزن بنی اسرائیل از موسی علیه السلام خواست. اصحاب گفتند: او چه خواست؟ فرمود: حضرت موسی علیه السلام به دنبال قبر یوسف می گشت. پیر مردی به او گفت: فلان پیرزن می داند. دنبال او فرستاد، وقتی آمد، موسی علیه السلام گفت: قبر او را به من نشان بده، هر چه خواستی به تو می دهم! پس از صحبت هایی بالاخره گفت: خواسته من این است که در روز قیامت در درجه و مقامی قرار گیرم که تو در آن درجه و مقام هستی!


1- کلینی، کافی، ج 2، ص 491، باب الصلاه علی النبی و اهل بیته.
2- قطب الدین راوندی، دعوات، ص 39.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه