- تقدیم به 1
- اشاره 5
- 2. انواع دعا 6
- 4. دعا لقلقه زبان نیست 9
- 5. تفاوت دعا و زیارت 9
- 6. مشروعیتِ توسل، زیارت و شفاعت 10
- 8. لزوم ارتباط با اهل بیت علیهم السلام 21
- 10. انواع ادعیه و زیارات مهدوی 23
- اشاره 25
- دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 30
- دعای معرفت 35
- دعای فرج 41
- دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَهِ» 44
- دعای عهد 56
- زیارت آل یس 62
- دعای ندبه 76
- الف) باب اول: دعاها 105
- اشاره 105
- ب) باب دوم: اعمال سنه(اعمالی که در طول سال انجام می شود) 106
- ج) باب سوم: زیارت ها 106
- اشاره 109
- ضرورت دعا کردن 110
- دعا 110
- آداب دعا 111
- شرایط استجابت دعا 114
- موانع استجابت 115
- اوقات دعا 116
- راز تاخیر در اجابت 117
- فضیلت صلوات و دعا برای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت طاهرش علیهم السلام 122
- بلند همت بودن درخواسته ها 124
- شبهه هایی درباره دعا و پاسخ آن 125
- حالت پس از دعا 128
- خطر بزرگ شرک خفی پس از استجابت دعا 132
- دعائی از امام حسین علیه السلام 135
- فهرست برخی از منابع پیرامون ادعیه و زیارات مهدوی 137
آتشی است سوزان! .(1)
بلند همت بودن درخواسته ها
ربیعه کعب می گوید:
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای ربیعه! هفت سال به من خدمت نمودی آیا چیزی نمی خواهی؟
پس گفتم: ای رسول خدا! به من مهلت بدهید تا فکر کنم. وقتی فردای آن روز بر حضرت وارد شدم، فرمود: ای ربیعه! حاجتت را بگو! گفتم (حاجتم این است که) از خداوند بخواهید مرا با شما در بهشت داخل کند (در آن زندگی ابدی با شما باشم) حضرت فرمودند: چه کسی این را به تو یاد داد؟ عرض کردم: ای رسول خدا! کسی یادم نداده، بلکه فکر کردم و دیدم اگر مال بخواهم بالاخره تمام می شود، اگر عمر طولانی و اولاد بخواهم سرانجامِ همه مردن است.
حضرت کمی مکث نمود و فرمود: باشد؛ ولی با زیاد سجده کردن مرا (در اجابت این دعا) یاری کن.(2)
مردی از طائف به خاطر خدمتی که در زمان جاهلیت به رسول گرامی کرده بود، به محضر ایشان رسید و خود را معرفی کرد. حضرت او را اکرام نمود و فرمود: چیزی بخواه! گفت: دویست گوسفند با چوپانش می خواهم. حضرت هم به او دادند، سپس به اصحاب فرمودند: چه می شد این مرد چیزی را می خواست که پیرزن بنی اسرائیل از موسی علیه السلام خواست. اصحاب گفتند: او چه خواست؟ فرمود: حضرت موسی علیه السلام به دنبال قبر یوسف می گشت. پیر مردی به او گفت: فلان پیرزن می داند. دنبال او فرستاد، وقتی آمد، موسی علیه السلام گفت: قبر او را به من نشان بده، هر چه خواستی به تو می دهم! پس از صحبت هایی بالاخره گفت: خواسته من این است که در روز قیامت در درجه و مقامی قرار گیرم که تو در آن درجه و مقام هستی!
1- کلینی، کافی، ج 2، ص 491، باب الصلاه علی النبی و اهل بیته.
2- قطب الدین راوندی، دعوات، ص 39.