ویژگی های دعا : آداب و شرایط دعا، اوقات و مکان های استجابت دعا و دعا های متسجاب صفحه 46

صفحه 46

سلطان ملک شاه و پیرزن

سلطان ملکشاه در مقرّ حکومت خویش (اصفهان)، به شکار می رفت و جمعی از خواص و غلامان او اطرافش بودند. در بیابان به گاو ماده یِ بی صاحبی برخوردند و آن را گرفتند و پس از کشتن، بریان کردند و خوردند. صاحب گاو پیرزنی بیوه بود که سه طفل یتیم داشت و با شیر گاو زندگانی می گذراند. وی تا باخبر شد، هنگامی که ملکشاه می خواست از روی پل زاینده رود عبور کند مقابلش ایستاد و گفت: شاها! اگر امروز سر پلِ زاینده رود جواب مرا ندهی و به دردم رسیدگی نفرمایی، روز قیامت سر پل صراط جلویتان را خواهم گرفت. سلطان پیاده شد و به موضوع پی برده، پس دستور داد هفتاد گاو به او دادند. غلامان که در مقام خدمتگزاری دربار سلطان به مال مردم تجاوز کرده بودند در دادگاه رسمی سلطان محکوم شدند. بعد از وفات ملکشاه، آن زن خود را روی قبر سلطان افکنده بود و می گفت: خداوندا! سلطان ملکشاه هم به درد دل من رسیدگی نمود و هم احسان به من کرد، تو اکرم الاکرمین هستی، اگر به او رحم فرمایی چه می شود؟ در آن زمان یکی از عبّاد و زهّاد، ملکشاه را خواب دید. از حالش جویا شد، گفت: اگر شفاعت زنی که سر پل زاینده رود به دادش رسیدم نبود، وای بر من بود.(1)


1- - داستانهایی از دعا.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه