صحیفه مهدیه صفحه 380

صفحه 380

قُدُّوسُ ، یا أَوَّلَ الْأَوَّلینَ ، وَیا اخِرَ الْاخِرینَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ منزّه از هر عیب و نقص ؛ ای پیش از هر ابتدا ؛ ای پس از هر پایان؛ بار الها؛

بیامرز بر من الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ گناهانی را که پرده های حیا و عصمت را می درد. خدایا ؛ بیامرز بر من گناهانی را که عذاب ها را فرود می آورد . النِّقَمَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ خدایا ؛ بیامرز بر من گناهانی را که نعمت ها را دگرگون می سازد؛ خدایا؛ بیامرز بر من الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعآءَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ گناهانی را که دعا را محبوس می کند؛ خدایا؛ بیامرز بر من گناهانی را که الْبَلآءَ . أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ ، وَکُلَّ خَطیئَهٍ أَخْطَأْتُها . بلا را نازل می کند ؛ خدایا ؛ بیامرز بر من تمام گناهانی را که انجام داده ام، و همه اشتباهاتی را که مرتکب شده ام . أَللَّهُمَّ إِنّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ ، وَأَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلی نَفْسِکَ ، بارالها؛ من با یادت به سوی تو تقرّب می جویم ، و خودت را نزد تو شفیع و واسطه می کنم، وَأَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنی مِنْ قُرْبِکَ ، وَأَنْ تُوزِعَنی شُکْرَکَ ، و به خاطر جود و بخششت از تو می خواهم که مرا به مقام قرب خود نزدیک گردانی، و شکرت را نصیبم نمایی، وَأَنْ تُلْهِمَنی ذِکْرَکَ . أَللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ و یادت را به من الهام کنی. بار الها ؛ من خاضعانه و ذلیلانه و از روی فروتنی ، از تو می خواهم خاشِعٍ أَنْ تُسامِحَنی وَتَرْحَمَنی وَتَجْعَلَنی بِقِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً ، که با من مدارا کنی، و بر من رحم کنی، و مرا خشنود و راضی و قانع نسبت به تقسیم نصیبت قرار دهی وَفی

جَمیعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً. أَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُکَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ و در همه حالات مرا فروتن سازی. بارالها؛ من از تو درخواست می کنم همانند درخواست کسی که فاقَتُهُ ، وَأَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ ، وَعَظُمَ فیما عِنْدَکَ فقر و بی نوایی او سخت شده است، و در سختی ها درخواستش را به درگاه تو آورده است، و به آنچه نزد تو است رَغْبَتُهُ . أَللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ ، وَعَلا مَکانُکَ ، وَخَفِیَ مَکْرُکَ ، بسیار مشتاق گشته است . خدایا ؛ سلطه و چیرگی تو بزرگ، و جایگاهت والا، و مکر تو پنهان، وَظَهَرَ أَمْرُکَ ، وَغَلَبَ قَهْرُکَ ، وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ ، وَلایُمْکِنُ الْفِرارُ و دستورت آشکار، و قهر و خشمت چیره، و توانت و قدرتت در جریان است، و به هیچ وجه نمی توان مِنْ حُکُومَتِکَ. أَللَّهُمَّ لا أَجِدُ لِذُنُوبی غافِراً، وَلا لِقَبآئِحی ساتِراً، از حکومتت فرار کرد. بارالها؛ من برای بخشش گناهانم کسی را سراغ ندارم، و برای پوشاندن زشتی هایم کسی را نیافتم؛ وَلا لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ ، لا إِلهَ إِلّا و برای تبدیل کارهای زشت و ناهنجارم به خوبی و نیکی، کسی را نیافتم جز تو . معبودی جز تو نیست ، أَنْتَ سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ ، ظَلَمْتُ نَفْسی ، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلی ، منزّه و ستوده ای، و تنها به ستایش تو می پردازم؛ برخود ستم کردم؛ و با نادانی و جهل خود بر تو جرأت یافتم؛ وَسَکَنْتُ إِلی قَدیمِ ذِکْرِکَ لی ، وَمَنِّکَ عَلَیَّ . أَللَّهُمَّ مَوْلایَ کَمْ و به خاطر یاد دیرینه ات و احسان و لطفی که بر من داری، آرامش داشتم و خیالم راحت بود. بار الها ؛ مولای من ؛ چه

مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ ، وَکَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلآءِ أَقَلْتَهُ ، وَکَمْ مِنْ عِثارٍ زشتی های بسیاری که از من پوشاندی و بلاهای سنگینی که از من باز گرداندی ، و چه لغزش های بسیاری که از آن وَقَیْتَهُ ، وَکَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ ، وَکَمْ مِنْ ثَنآءٍ جَمیلٍ لَسْتُ أَهْلاً نگاهم داشتی، و چه ناپسندی هایی که از من دور ساختی ، و چه ثنا و مدح زیبا که لایقش نبودم ولی در بین مردم لَهُ نَشَرْتَهُ . أَللَّهُمَّ عَظُمَ بَلآئی ، وَأَفْرَطَ بی سُوءُ حالی ، وَقَصُرَتْ پخش کردی . بار الها ؛ بلای من بزرگ است، و بدحالیم از حدّ گذشته است ، بی أَعْمالی ، وَقَعَدَتْ بی أَغْلالی ، وَحَبَسَنی عَنْ نَفْعی بُعْدُ و اعمالم مرا مقصّر ساخته ، و غل و زنجیرهایم مرا زمین گیر کرده است، و آرزوهای دور و درازم باعث جلوگیری از سودمندیم أَمَلی ، وَخَدَعَتْنِی الدُّنْیا بِغُرُورِها ، وَنَفْسی بِجِنایَتِها ، وَمِطالی شده است، و دنیا مرا با ظاهر فریبنده اش فریفته است، و نَفْسم با جنایت هایش و امروز و فردا کردنم مرا فریب داده است ، یا سَیِّدی ، فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لایَحْجُبَ عَنْکَ دُعآئی سُوءُ ای آقای من؛ به خاطر عزّتمندیت از تو می خواهم که کردار زشتم و رفتار نادرستم مانع تو عَمَلی وَفِعالی ، وَلاتَفْضَحْنی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرّی ، از اجابت دعایم نشود، و به کارهای زشت پنهانی من که تو بر آن آگاهی داری مرا رسوا نسازی ؛ وَلاتُعاجِلْنی بِالْعُقُوبَهِ عَلی ما عَمِلْتُهُ فی خَلَواتی مِنْ سُوءِ فِعْلی و بد رفتاری و بد کرداریم در تنهایی ها، وَإِسآئَتی ، وَدَوامِ تَفْریطی وَجَهالَتی ، وَکَثْرَهِ شَهَواتی

وَغَفْلَتی . و کوتاهی و نارسائی پیوسته ام در عمل، و نادانی و شهوت های نفسانی زیاد، و غفلت و بی توجّهیم باعث شتاب در عقوبت و کیفر تو نشود . وَکُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لی فی کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُفاً ، وَعَلَیَّ فی جَمیعِ بار الها ؛ به خاطر اقتدارت بر من ، در همه حالات با من مهربانی کن، و در تمام اُمورم الْاُمُورِ عَطُوفاً ، إِلهی وَرَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ ، أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرّی ، مرا مورد عطوفت و خوش رفتاریت قرار ده؛ خدای من؛ و پروردگارم؛ من چه کسی جز تو دارم که از او درخواست کنم که بیچارگی و وَالنَّظَرَ فی أَمْری . إِلهی وَمَوْلایَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ گرفتاری مرا برطرف کند و در اُمورم نگاهی مهربانانه نماید ؟! خدای من؛ و مولای من؛ حکم و دستوری به من دادی فیهِ هَوی نَفْسی، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوّی، فَغَرَّنی بِما ولی از هوای نفسم پیروی کردم، و از فریبکاری دشمنم )شیطان( در امان نماندم؛ در نتیجه، با أَهْوی وَأَسْعَدَهُ عَلی ذلِکَ الْقَضآءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَری عَلَیَّ مِنْ خواهش هایش مرا فریفت، و قضا و قدر نیز به او کمک کرد، و باعث شد نسبت به ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ ، وَخالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِکَ . فَلَکَ الْحَمْدُ )الْحُجَّهُ( بعضی از حدودت تجاوز کنم، و با برخی از دستوراتت مخالفت نمایم . پس برای توست عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ ، وَلا حُجَّهَ لی فیما جَری عَلَیَّ فیهِ قَضآؤُکَ ، در تمام این ها حجّت بر من؛ و هیچ حجّتی به نفع من نیست در آنچه بر من از قضا و فرمان تو جاری گشته؛ وَأَلْزَمَنی حُکْمُکَ وَبَلآؤُکَ ، وَقَدْ

أَتَیْتُکَ یا إِلهی بَعْدَ تَقْصیری و حکم و آزمایشت مرا ملزم ساخته و رها نمی کند . اینک خدای من؛ پس از این همه تقصیر و کوتاهی، وَإِسْرافی عَلی نَفْسی ، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً و اسراف بر خویش، نزدت آمده ام با حالت عذرخواهی ، پشیمانی ، دل شکسته ، خواهان گذشت و آمرزش تو ، مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً ، لا أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کانَ مِنّی ، وَلا مَفْزَعاً توبه و بازگشت کننده، اعتراف کننده، و اقرارکننده . هیچ راه فراری از آنچه از من صادر گشته ندارم، و پناهگاهی أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فی أَمْری غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْری ، وَإِدْخالِکَ إِیَّایَ فی نیز برای روی آوری پیدا نکرده ام؛ جز این که تو پوزشم را بپذیری و مرا در سَعَهِ رَحْمَتِکَ . أَللَّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْری ، وَارْحَمْ شِدَّهَ ضُرّی ، وَفُکَّنی رحمت فراگیرت وارد کنی. بار الها ؛ عذرم و پوزشم را بپذیر، و برگرفتاری سختم رحم کن، مِنْ شَدِّ وَثاقی ، یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنی ، وَرِقَّهَ جِلْدی ، وَدِقَّهَ و از بند محکم و سختم رهاییم بخش؛ ای پروردگار من؛ به ناتوانی بدنم رحم کن، و به پوست نازک، و استخوان نحیف من رحم کن؛ عَظْمی ، یا مَنْ بَدَأَ خَلْقی وَذِکْری وَتَرْبِیَتی وَبِرّی وَتَغْذِیَتی ، ای کسی که آفرینش و یاد و پرورش و نیکی و غذا دادن به من را خودت آغاز فرمودی . هَبْنی لِابْتِدآءِ کَرَمِکَ وَسالِفِ بِرِّکَ بی . یا إِلهی وَسَیِّدی وَرَبّی ، به خاطر کرامت آغازین و اولیه ات، و نیکی های دیرینه ات به من؛ مرا ببخش. ای خدای من؛ آقای من؛ أَتُراکَ مُعَذِّبی بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ ، وَبَعْدَ مَا انْطَوی

عَلَیْهِ قَلْبی پروردگار من ؛ آیا ببینم تو را که می خواهی پس از یگانه پرستی ام، مرا با آتش دوزخت عذاب کنی؟ و پس از این که قلبم آمیخته مِنْ مَعْرِفَتِکَ ، وَلَهِجَ بِهِ لِسانی مِنْ ذِکْرِکَ ، وَاعْتَقَدَهُ ضَمیری مِنْ از شناخت نسبت به تو شده است؟ و پس از این که زبانم به ذکرت گویا شده است؟ و درون من با دوستی تو گره خورده ؟ حُبِّکَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافی وَدُعآئی خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ ، هَیْهاتَ ، و پس از اعتراف صادقانه و دعای خاضعانه ام در پیشگاه ربوبیّت تو؟ نه، هرگز أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ ، أَوْ تُبْعِدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ ، أَوْ تو، بزرگوارتر از آن هستی که پرورده ات را ضایع و تباه گردانی، یا کسی را که نزدیک کرده ای دور کنی، یا تُشَرِّدَ مَنْ اوَیْتَهُ ، أَوْ تُسَلِّمَ إِلَی الْبَلآءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَرَحِمْتَهُ ، وَلَیْتَ کسی را که پناه داده ای آواره کنی ، یا کسی را که مورد کفایت و رحمتت قرار داده ای به دست بلاها بسپاری ؛ و ای شِعْری یا سَیِّدی وَإِلهی وَمَوْلایَ أَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلی وُجُوهٍ کاش می دانستم، ای آقای من ؛ معبود من ؛ و مولای من؛ آیا تو بر چهره هایی که در پیشگاه خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَهً ، وَعَلی أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَهً ، عظمتت خاکساری کرده و به سجده افتاده است ؟ و بر زبان هایی که صادقانه به توحید و یگانگی ات گویا گشته ، وَبِشُکْرِکَ مادِحَهً ، وَعَلی قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَهً ، وَعَلی و برای ستایشت تو را شکرگزاری کرده است، و بر دل هایی که به طور حقیقی به خدایی تو اعتراف کرده اند؛ ضَمآئِرَ حَوَتْ

مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّی صارَتْ خاشِعَهً، وَعَلی جَوارِحَ و بر درون هایی که از بس نسبت به تو آگاهی یافته اند، فروتن گشته اند؛ و بر اعضا و جوارحی که از روی فرمانبرداری به سَعَتْ إِلی أَوْطانِ تَعَبُّدِکَ طآئِعَهً ، وَأَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَهً ، سوی محل های عبادت و بندگی تو تلاش کرده اند ؛ و با اعتراف به گناهان خود به سمت آمرزش تو قدم برداشته اند ؛ آتش را مسلّط ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ ، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یا کَریمُ یا رَبِّ ، می کنی؟ چنین گمانی نسبت به تو راه ندارد و درباره فضل و بزرگواری تو، این گونه برای ما بازگو نکرده اند؛ ای بزرگورا؛ ای پروردگار وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفی عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلآءِ الدُّنْیا وَعُقُوباتِها ، وَما من؛ این ها در حالی است که تو می دانی، در مقابل تحمّل بلاهای کم دنیایی و مجازات آن ها تاب و توان ندارم؛ یَجْری فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلی أَهْلِها، عَلی أَنَّ ذلِکَ بَلآءٌ وَمَکْرُوهٌ و در برابر ناخوشی های دنیا که بر اهل دنیاست نیز توان تحمّل ندارم؛ با این که این بلا و مصیبتی است که قَلیلٌ مَکْثُهُ ، یَسیرٌ بَقآئُهُ ، قَصیرٌ مُدَّتُهُ ، فَکَیْفَ احْتِمالی لِبَلآءِ مدّت کمی می ماند، و پایداری آن اندک و زمانش کوتاه است. پس، با این اوصاف، من چگونه بلای الْاخِرَهِ ، وَجَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها ، وَهُوَ بَلآءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ ، آخرت، و ناخوشی های طاقت فرسایش را تحمّل کنم؟ در حالی که آن بلایی است که مدّت آن طولانی، وَیَدُومُ مَقامُهُ ، وَلایُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ ، لِأَنَّهُ لایَکُونُ إِلّا عَنْ و ماندگاریش دایمی است، و نسبت به اهل آن نیز تخفیف پذیر نیست؛ چرا که این )بلا(

از غَضَبِکَ وَانْتِقامِکَ وَسَخَطِکَ ، وَهذا ما لاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ غضب و انتقام و خشم تو سرچشمه گرفته است . و این، چیزی است که آسمان ها و زمین را یارای مقاومت در برابر آن نیست؛ وَالْأَرْضُ ، یا سَیِّدی ، فَکَیْفَ لی وَأَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ ای آقای من؛ پس من چگونه این ها را تحمّل کنم، با وجود این که بنده ای ضعیف، خوار، الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ . یا إِلهی وَرَبّی وَسَیِّدی وَمَوْلایَ ، کوچک، نیازمند و بیچاره هستم!؟ ای معبود من؛ و پروردگار من؛ و آقای من؛ و مولای من؛ لِأَیِّ الْاُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو ، وَلِما مِنْها أَضِجُّ وَأَبْکی ، لِأَلیمِ الْعَذابِ برای کدام یک از این امور به تو شکایت کنم؟ و برای کدام یک از آنها ضجّه و ناله و گریه سر دهم؟ )آیا( برای دردناکی وَشِدَّتِهِ ، أَمْ لِطُولِ الْبَلآءِ وَمُدَّتِهِ ، فَلَئِنْ صَیَّرْتَنی لِلْعُقُوباتِ مَعَ و سختی عذاب؟ یا برای طولانی شدن و مدّت زیاد مصیبت و بلا؟ )خدایا؛( اگر برای عذاب، مرا در کنار أَعْدآئِکَ ، وَجَمَعْتَ بَیْنی وَبَیْنَ أَهْلِ بَلآئِکَ ، وَفَرَّقْتَ بَیْنی وَبَیْنَ دشمنانت قرار دهی، و میان من و گرفتاران بلایت را جمع کنی، و بین من و أَحِبَّآئِکَ وَأَوْلِیآئِکَ ، فَهَبْنی یا إِلهی وَسَیِّدی وَمَوْلایَ وَرَبّی ، دوستان و اولیایت جدایی بیفکنی؛ گیرم که ای خدای من و ای آقا و مولا و پرودگار من؛ صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ ، وَهَبْنی صَبَرْتُ بر عذابت صبر و شکیبایی بورزم؛ ولی چگونه بر جدایی و فراقت شکیبا باشم؟! گیرم که عَلی حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلی کَرامَتِکَ ، أَمْ کَیْفَ بر گرمی و

سوزندگی آتشت صبر کنم؛ ولی چگونه نسبت به محرومیّت از تماشای کرامت و بزرگواریت، صبر کنم؟ یا چگونه، أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَرَجآئی عَفْوُکَ . فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدی وَمَوْلایَ با وجود اُمیدی که به عفو و بخشش تو دارم، در آتش دوزخ مسکن گزینم ؟ ای آقا و مولای من؛ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنی ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجیجَ سوگند صادقانه می خورم، که اگر به من اجازه سخن گفتن بدهی، به طور حتم در بین دوزخیان فریاد الْامِلینَ ، وَلَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخینَ ، وَلَأَبْکِیَنَّ آرزومندان درخواهم داد و دردمندانه ضجّه و ناله فریادرس جویان سرخواهم داد، و همانند عَلَیْکَ بُکآءَ الْفاقِدینَ ، وَلَاُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ ، عزیز از دست دادگان گریه های فراق خواهم کرد، و تو را ندا خواهم داد که: کجایی ای سرپرست مؤمنان؛ یا غایَهَ امالِ الْعارِفینَ ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ ، یا حَبیبَ قُلُوبِ ای نهایت آرزوی عارفان و خداشناسان؛ ای فریادرس دادخواهان؛ ای محبوب دل های الصَّادِقینَ ، وَیا إِلهَ الْعالَمینَ . أَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا إِلهی وَبِحَمْدِکَ راستگویان؛ و ای معبود جهانیان؛ آیا پس ببینم تو را - ای کسی که منزّهی؛ ای خدای من و من به حمد تو مشغولم - تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ ، وَذاقَ طَعْمَ که صدای بنده مسلمانت را می شنوی که در جهنّم به خاطر مخالفت و نافرمانیش زندانی شده است؛ و به خاطر عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ ، وَحُبِسَ بَیْنَ أَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَریرَتِهِ وَهُوَ معصیت و گناهش مزه عذاب جهنم را چشیده است و بین طبقه های مختلف جهنم به خاطر جرم و گناهش زندانی شده است؛ او یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه