- مقدمه 1
- شرایط قبولی اعمال پسندیده 3
- پیشگفتار 3
- کار نیک و پاداش 4
- اشاره 11
- ایمان به خدا 11
- حقیقت ایمان چیست؟ 14
- ایمان ویژه اینگونه افراد است 16
- عقل 18
- اشاره 18
- رابطه عقل و ایمان 27
- علم و بصیرت و معرفت 31
- اشاره 31
- رابطۀ علم و عقل 36
- تقوی 40
- اشاره 40
- تقوی چیست؟ 42
- رابطۀ تقوی و ایمان 46
- رابطۀ تقوی و عقل 47
- رابطۀ تقوی و علم و معرفت 48
- اشاره 50
- اخلاص 50
- تعریف اخلاص 53
- رابطۀ عقل و اخلاص 65
- اشاره 68
- عمل در چهارچوبۀ سُنّت 68
- سنّت در اصطلاح اصولی 71
- تعرف سنّت 71
- سنت در اصطلاح فقیه و متکلّم 71
- عترت و سنّت 73
- یک تذکر لازم 109
- بدعت 118
- صوفیّه 130
- وظیفۀ اهل ایمان در برخورد با اهل بدعت و از آنجمله صوفیه 139
- اشاره 147
- ولایت و امامت 159
- ولایت تکوینی و تشریعی 161
- ولایت تشریعی 178
- مقام امامت 179
- آیاتی از قرآن کریم درباره ولایت 187
- دلیل اطاعتشان عصمتشان است 197
- امتیازات شیعیان اهلبیت عصمت علیهم السلام 203
- رابطه عقل و معرفت ائمه و ولایت 221
- یک یادآوری لازم 222
- دوّمین یادآوری لازم 223
- اشاره 232
- ارزش عملی که مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد 238
- ادعیه مأثوره 240
خدایتعالی است و اوست که خالق و مدبر هر امری است.
ولایتی که در این بحث موردنظر است همان سرپرستی امر و به تعبیر «ابن فارس» که در مصباح المیز از او نقل کرده:
«کُلُّ مَن وَلیّ اَمرَ اَحَدٍ فَهُوَ وَلیُّهُ»
(هرکس متصدّی کار فردی بشود ولیّ اوست.)
ولایت تکوینی و تشریعی
ولایت بر دو قسم است: تکوینی و تشریعی
چون برحسب
«اَلعُبُودِیَّهٌ جَوهَرَهٌ کُنهُهَا الرُّبوبِیّهٌ»
(عبادت حقیقتی است که باطن آن و نتیجه نهائیش کار خدائی انجام دادن است)
متعبّدینی که با معرفت از روی اخلاص خدا را بندگی می کنند به میزان درجات قربشان به حق تعالی، مظهر تجلی صفات حضرتش گردیده و به همان اندازه توانائی پیدا می کنند که کارهای خارق عادت انجام دهند. کارهائی که مردم عادی به صورت معمولی از انجام آن ناتوانند و چون آن امور را از دیگری نیز مشاهده کنند شگفت زده گردند.
و در مثل اینکه، وقتی انسان های وارسته ای به عالی ترین درجات حق نائل آیند یا به عبادت یا به موهبت، مظهر تجلّی صفات ربوبی می شوند، همچون قطعه آهنی است که در نتیجه قرب به آتش مظهر تجلّی صفات آتش می شود (و در مثل مناقشه نیست) و می بینیم که آهن سرد سخت تیره بی نور و بی فروغ و بی سوز و گداز را چون در کوره آتش قرار داده و به آن مقربش می کنیم به تدریج گرم، داغ، روشن، نرم، نورانی، پرفروغ، پرسوز، گداخته،