فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام صفحه 122

صفحه 122

لکن روز عاشوراء را امساک نماید از طعام و شراب تا بعد از عصر ، آنوقت بقدر کمی تربت تناول نماید .

در این روز ، حضرت (ادریس ) پیغمبر ، به آسمان بالا برده شده و آن حضرت بعد از وفات (آدم ) به دویست سال ، مبعوث برسالت شد . پس مردم را بحق دعوت کرد و با آنکه سلطنت و نبوت برای آنجناب جمع شده بود در مسجد سهله اقامت نمودی و خیاطت فرمودی و اول کس است که بسوزن جامه دوخت و بقلم نگاشتن آموخت و شهرهای بسیار در جهان ، بنیان فرمود و از بناهای آن جناب است (هرمان ) در غربی مصر و آن دو بنای عظیم است مربع مخروط ، مشتمل بر چهار مثلث که هر ضلعی تا ضلعی چهار صد ذراع مسافت دارد و ارتفاع هر یک بهمین مسافت است و این بنا را در شش ماه بپایان آورده . گویند بر آن نوشتند :

(( قل لمن یاتی بعد مایهدمها فی ستماه عام و قد بنیتها فی ستته اشهر و الهدم ایسر من البنیان . ))

در این روز ، بفرمایش (شیخ بهائی ) سال چهارم ، غزوه (ذات الرقاع ) واقع شده فقیر گوید که مورخین این غزوه را در جمادی الاولی سال ششم ذکر کرده اند . بهر جهت در این غزوه ، پیغمبر ، (ابوذر) را در مدینه گذاشت و با جماعتی که متجاوز از هفتصد نفر نبودند بجانب (نجد) رفت و در (ذات الرقاع ) فرود آمد . کفار آنجا از هول و ترس بکوهها فرار کردند و از غایت دهشت ، بسیاری زنان خود

را نتوانستند حرکت بدهند ، لاجرم مسلمانان زنان ایشان را اسیر کردند . چون هنگام نماز رسید ، مسلمانان خواستند نماز بخوانند ، از کفار ایمن نبودند که مبادا ، در وقت نماز بر سر ایشان بتازند . این هنگام نماز خوف نازل شد و ایشان نماز خوف گذاشتند و این اول نماز خوفی بود که بجا آورده شد .

(جابر بن عبدالله ) که در این سفر همراه بوده ، روایت کرده که زنی کافره از اسیران از ترس بمرد . شوهرش که چنین فهمید سوگند یاد کرد که از قفای پیغمبر می روم تا یکتن از مردمش را بکشم . هنگام مراجعت پیغمبر در دره ای فرود آمد . دو نفر از مهاجر بخفت و انصار برای حراست بالای کوه شدند . نخست از اول شب نوبت گذاشتند . مرد مهاجر بخفت و انصاری بنماز ایستاد و آن کافر برسید و صدای نماز انصاری را شنید . تیری بجانب او افکند . انصاری تیر را بکشید و نماز را قطع نکرد . آن کافر تیر دیگر انداخت ، باز نماز را نشکست در ضربت سوم ، نماز را بنهایت برده بود ، مهاجری را بیدار کرد تا از پی کافر شتافت و او را بیافت . پس چون برگشت و زخم سه تیر در انصاری دید ، باوی گفت که چرا در ضربت نخستین مرا بیدار نکردی . گفت : آن وقت سوره ای از قرآن می خواندم و نخواستم قطع کنم و بخدا سوگند که اگر نه آن بود که ماءمور بحراست بودم اگر هزار تیر بر من می آمد ، قطع سوره

نمی کردم تا جان بدهم . (49)

از برای (جابر) نیز مکالماتی است با رسولخدا(ص ) در این سفر ، هنگامیکه شترش در راه ماند و خوابیده بود ، مقام را گنجایش نقل نیست .

این غزوه را (ذات الرقاع ) گویند از جهت آنکه در آن اراضی ، تلهای بسیار و پستی و بلندیهای رنگ و رنگ بود ، چون جامه مرقع ، نه آنکه بعضی اصحاب پاهایشان مجروح شده بود و صلها و رقعه ها بر پای خود بسته بودند .

و نیز در غره محرم ، سنه 20 ، فتح (مصر) بر دست (عمروعاص ) شد و بعد از آن (اسکندریه (50) عنوه ) مفتوح شد و (عمروعاص ) را اسکندریه پسند خاطر افتاد . شرح فتوحات را به (عمر) نوشت و خواستار شد که در (اسکندریه ) سکون اختیار کند . (عمر) جواب نوشت که ما بین من و خود ، آب را حاجر نکنید تا هر گاه بخواهم ، بتوانم بر راحله خود سوار شوم و بی مانعی بر شما وارد شوم . پس (عمروعاص ) آهنگ (فسطاط) مصر کرد و این شهر از این روی (فسطاط) نام یافت که (عمروعاص ) هنگام فتح (مصر) در این موضع فسطاط برافراشته بود و در تحت قبه آن نشیمن داشت . چون آهنگ (اسکندریه ) نمود ، بفرمود تا فسطاط را بر کنند و با خود حمل دهند . گفتند : کبوتری بر بالای آن بچه نهاده است . گفت : حرام است که آن را بر کنیم و بچگان کبوتر را بهم بزنیم . فسطاط را بگذاشت و طریقه اسکندریه برداشت . در آنوقت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه