حکایت عطش: جرعه ای از زلال دعای ندبه صفحه 126

صفحه 126

1- 326. بحاالانوار، ج 77، صص 30 - 21 به نقل از تفسیر نمونه، ج 22.

پیامبرصلی الله علیه وآله جواب داد: صدای علی را شنیدم و از خداوند پرسیدم: خدایا! علی با من سخن می گوید یا تو؟!

خداوند پاسخ داد: ای احمد! من چیزی مثل اشیاء نیستم تا با مردم قیاس شوم، تو را از نور خودم آفریدم و علی را از نور تو و از نهان های قلب تو آگاه شدم که هیچ کس مثل علی نزد تو محبوب نمی باشد؛ پس با زبان علی با تو پاسخ گفتم، تا قلبت آرامش یابد.(1)

اوج دعای ندبه، طلب و عطش به موعودعلیه السلام

«لیت شعری این استقرّت بک النوی»؛ کاش می دانستم که هجران و دوری، تو را کجا کشانده؟(2)

«بل ای ارض تُقلّک أو ثری ؟ چه زمین و خاکی تو را نگه داشته؟

أبرضوی أو غیرها أم ذی طُوی آیا در کوه رضوایی یا غیر آن یا ذی طُوی؟

ذکر این دو نام در روایات، سابقه دارد، امام سجادعلیه السلام می فرماید: پس هنگام ظهور، جبرئیل دست قائم علیه السلام را می گیرد و مصافحه می نماید و بر او سلام می کند و می گوید بلند شو!

اسبی می آورد که به آن بُراق می گویند (اسم اسبی که پیامبرصلی الله علیه وآله با آن به معراج رفت) پس سوار می شود و به کوه رضوی می آید و محمدصلی الله علیه وآله

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه