شرح زیارت جامعه کبیره ترجمه شموس الطالعه صفحه 21

صفحه 21

1- 3. سوره رعد، آیات 25 - 19.

2- 4. سوره شوری، آیات 22 و 23.

3- 5. بحارالانوار، ج 24، ص 299.

باغ های بهشت که برای شما آنچه را بخواهید مهیاست نشتابید، آیا در روز پشیمانی «رب ارجعونی؛ یعنی: خدایا ما را بازگردان» شما را سودی دارد؟!

مبادا ادعای پیوند و معرفت ایشان را بنمایی؛ زیرا این معرفت نوری است که تاریکی ها را می تاراند و نابینایی ها را می زداید و انسان خود بر خویشتن بیناست، گر چه با دیگران عذرها آورد؛ زیرا خود من زمانی دراز ادّعای شناخت ایشان را می کردم و مردم با من در می افتادند و من با ایشان می افتادم و ایشان با من مجادله می کردند و من با ایشان جدال می نمودم تا اینکه خدای تعالی پرده جهالت مرا درید و از خواب گمراهی مرا بیدار ساخت و مرا برای طلب و خواست متنبّه نمود، پس از خویشان، فرزند و خانواده دوری گزیدم و با طالبان و کوشش گران دور نزدیکی کردم و به سوی بلد امین و مشهد مولایم و سیدم در دنیا و دین امیر مؤمنان - که بر او تحیت های ربّ العالمین باد - مهاجرت کردم.

سالیانی دراز بر من گذشت ولی مرا زاد و توشه ای به هم نرسید که برای لقاء مالک روز جزا سزاوار باشد؛ دلم تنگ شده گویا با کارد آن را شرحه شرحه می کردند، دوران سختی به درازا انجامید و دشوار و دشوارتر گردید ولی آرامشی روی نداد؛ زیرا احوال اهل زمان بر من روشن شد، عده ای افراط پیشه که اگر نام خدا به میان می آمد دل های ایشان فرار می کرد و وقتی یاد آل محمدعلیهم السلام بدون نام خدا به میان می آمد، ایشان خوشحال می شدند و عده ای تفریطگر وقتی در فضیلت ایشان چیزی می گفتند ناسپاسی کرده و برخی برخی دیگر را کافر و ناسپاس شمرده و لعن می نمودند، این سختی ها چندان بر من مجال را تنگ نمود تا این که جانم به لب رسید و از این که به غیر خدا راهی باشد مأیوس شدم، پس پیوسته از خوف گمراهی بر خویشتن می گریستم و بامداد و شامگاه شکایت درد و اندوه خویش را به خدا می بردم؛ زیرا مطمئن بودم که کسی به انابت به درگاه او روی آورد اجابت و عطوفت وی شامل حالش می شود.

ناگهان ندایی شنیدم که می گفت: ای بیچاره! چرا از وصی پیامبر امین و کتاب مبین به یادگار مانده اش و عترت پاکش روی گردان شده ای، کتاب و عترتی که هر کس تا روز قیامت بدان ها تمسّک کند ایشان را هدایت می کند؛ پس به ملازمت آن دو پرداختم و در این کار نهایت تلاش خود را به کار گرفتم، در حالی که از نور آنها بهره می گرفتم، اما راهی به هدایت پیدا نکردم؛ زیرا در آن دو اختلافات فراوان و روشن موجود بود، در این هنگام شکیبایی از دست برفت و از تلاش و کوشش دست کشیدم، پس گفتم: منزّهی تو، تو بی نیازی و من نیازمند؛ تو مولایی و من بنده؛ تو راهنمایی و من گمراه؛ ملکوت همه چیز به دست توست و من رهین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه