- پیشگفتار 1
- مقدمه 2
- اعتبار سند دعاء 7
- «الله» جل جلاله 8
- عرفان و معرفت 14
- نفس 22
- نفس لوامه 28
- نفس مطمئنه 29
- نبی و نبوت 33
- رسول 33
- حجت 35
- ضلال و ضلالت 37
- دین 42
- تفسیر دعاء 44
- اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک 45
- نتیجه 51
- اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک 54
- اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی 57
- نتیجه 64
- بحث کلی پیرامون دعاء 66
از آنچه گفته شد این نتیجه به دست می آید که درخواست و مسئلت معرفت از خدا در این دعای شریف یا طلب ثبات و استقامت و بقای معرفت و عدم زیغ و انحراف از حق است که بیان مفاد (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا) [1] «پروردگارا بعد از آنکه ما را هدایت کردی قلوب ما را به باطل منحرف نکن». و طلب ثباتی است که خدا در آیه:
(یثّبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا وفی الاخره) [2] «خدا اهل ایمان را با عقیده ثابت در دنیا و آخرت پایدار می دارد». به مؤمنین وعده داده است با مسئلت معرفت کامل تر و درجات بالاتر است که هموار باید عارف سالک در مقام آن باشد و
از اینکه روزی بر او بگذرد و در معرفت ترقی نکند و گرفتار حال خطرناک وقوف شود بپرهیزد و با درخواست عنایت خاص و تجلیات [3] است که در اثر شدّت خلوص و کثرت توجّه و عبادت و دعا و توسل به ذوات مقدس پیغمبر (ص) و اهل بیت معصومین آن حضرت: حاصل می شود.
چنانکه از حدیث «من أخلص لله أربعین یوماً فجّر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه [4] هر کس چهل روز عملش را برای خدا خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می کند». استفاده می شود اخلاص تا چهل روز موجب می شود که چشمه های حکمت از دل شخص مخلص بر زبانش جاری شود.
بدیهی است حفظ اخلاص در ظرف چهل روز، به خصوص به این نحو که اعمال و رفتار انسان به دواعی الهی و ممدوح صادر شود، کار همه کس نبوده و بسیار دشوار است ولی اگر کسی به آن موفق شود، حصول این درجه برای او به هیچ وجه مورد استبعاد و استعجاب نخواهد بود.
و مخفی نماند که معرفت الله با معرفت پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم أجمعین و ثبات بر آن و افزایش و کمال آن ارتباط دارد بدیهی است که معرفت پیغمبر بدون معرفت خدا حاصل نمی شود و شناخت او که واسطه بین خدا و خلق است بدون معرفت خدا امکان حصول ندارد و از سوی دیگر هر چه معرفت خدا افزایش یابد و شخص عارف در عظمت الهی مستغرق گردد، عظمت مقام نبوت و سفارت از جانب مقام الوهیت و خلافت الهی را بیشتر درک می کند
و در برابر مقام خلافت «الله» بیشتر احساس حقارت نموده، متواضعانه تر رفتار می نماید. لذا بطور قطع می توان گفت که چنانکه ولی الله اعظم علی (ع) عظمت حضرت رسول اکرم (ص) را ادراک می نمود و در برابر آن حضرت متواضع و تسلیم و فرمانبر بود، احدی از صحابه ادراک نمی کرد.
آری علی در جنب رسول الله خود را فانی می دید و بی چون و چرا هر فرمانی را که رسول خدا می داد اجرا می کرد لذا پیغمبر (ص) بر حسب روایتی فرمود: اگر آسمان و زمین در کفه ای از ترازو گذاشته شود و ایمان علی در کفه دیگر، ایمان علی رجحان خواهد داشت.
اما دیگران بالخصوص آنها که پیراهن خلافت را به غیر حق در بر کردند در قبول احکام الهی مثل حج تمتع خودسری اظهار می نمودند و با تصمیمات و اقدامات رسول خدا (ص) که همه به امر خدا انجام می شد، در جریان صلح حُدیبیه و موارد دیگر مخالفت می کردند و خود رأیی نشان می دادند و تا آنجا نفاق خود را بر ملا ساختند که در مرض موت پیامبر اعظم خدا وقتی آن حضرت خواست کتباً وصیت فرماید، مانع شدند و بی شرمانه به رسول خدا (ص) جسارت کرده و نسبت هذیان گوئی به آن حضرت دادند.
به عکس در زندگی علی (ع) هر چه بررسی می نمائیم و هر چه مطالعه می کنیم غیر از تسلیم کامل و فانی بودن در انوار نبوت محمدی، چیزی نمی بینیم و زبان حال آن حضرت با رسول خدا (ص) این بود: