اعتکاف صفحه 10

صفحه 10

سالهاشد تا دل جان پاش از رق پوش من

معتکف وار اندر آن زلف سیه دارد وطن

وآن عمرخواردریا وآن روزه دارآتش

چون معتکف برهمن،نه قوت ونه منالش

معتکفان حرم غیب را

نیست به از خامه تو، دیده بان

(خاقانی)

هرکه با نرگس سرمست تو درکار آید

روز وشب، معتکف خانه خمار آید

حبل الله است معتکفان را دو زلف او

هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان

(خواجوی کرمانی)

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه، چون سیل روانه

خواهد به سرآید شب هجران تو یا نه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رُخت، راکع و ساجد

در میکده، رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم وگه ساکن مسجد

یعنی که ترا میطلبم خانه به خانه

(شیخ بهایی)

صبح امید که بد معتکف پرده غیب

گو برون آی که کار شب تار آخر شد

آن پریشانی شب های دراز و غم دل

همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

باورم نیست ز بد عهدی ایّام، هنوز

قصه غصه که در دولت یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پر می، باد

که به تدبیر تو، تشویش خمار آخر شد

در شمار ارچه نیاوردکسی حافظ را

شکرکان محنت بی حد وشمار آخرشد

(حافظ)

کسی به زیر فلک دست برقضا دارد

که اعتکاف به سر منزل رضا دارد

مریض شوق، کی اندیشه دوا دارد

شهید عشق، کجا فکر خون بها دارد

(بسطامی)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه