هو الحی
خدایا، هر چه می خواهی بشود دلم را بر آن راضی کن، چه پسند مردم بیفتد چه نیفتد، حتی چه پسند خودم بیفتد چه نیفتد، تو بپسند تو بخواه.
زمان اندکی بیش نمانده تا بدنم، قلبم، مویم، رویم، چشمم، گوشم، زبانم، سرم، دستم، پایم،... وهمه ی هرچه هستم محرم شویم ؛ یعنی فارغ از هرچه غیر خدا یعنی فقط مال خدا
دیگر متعلق به هیچ چیز و هیچ کس حتی خودم هم نیستم
...زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزادم
همه را در پشت سر جا می گذارم
هیچ تعلقی نباید بماند که بند پروازم میشود و قفل فهمم وحجاب قلبم و درکم
حالت انتظار و شور و شیدایی عجیبی است! در بهترین نقطه زمین خدا منتظر من است و من نمی دانم شنبه از سکوی پرواز، چگونه بال خواهم کشید و همراه کبوتران عاشق، رو به آسمان ملکوت و جبروت بال بال خواهم زد.