نماز و عبادت امام حسین علیه السلام صفحه 32

صفحه 32

حسین بن علی علیه السلام نزدیک غروب تاسوعا و پس از آنکه از طرف دشمن مهلت داده شد (و یا پس

از نماز مغرب ) در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفته این خطابه را ایراد نمود :

((خدای را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه ، مقابل نعمت هایش سپاسگزارم . خدایا ! تو را می ستایم که بر ما خاندان ، با نبوت ، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و به دین و آیین مان آشنا ساختی و به ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بین ) و قلب (روشن ) عطا فرموده ای و از گروه مشرک و خدا نشناس قرار ندادی . اما بعد : من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم . خداوند به همه شما جزای خیر دهد .

آنگاه فرمود : جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده می شوم و در محلی به نام ((عمورا)) و یا ((کربلا)) فرود آمده و در همانجا به شهادت می رسم و اینک وقت این شهادت رسیده است به اعتقاد من همین فردا ، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشید

، زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند . ))

42- ب) نماز در شب عاشورا, شب معراج

در عصر تاسوعا ، لشکر عمر سعد طبق دستور عبید الله زیاد حمله کردند . و همان شبانه می خواستند با حسین علیه السلام بجنگند ، حسین به وسیله برادرش ابوالفصل العباس علیه السلام از اینها می خواهد که یک شب را مهلت بدهند ، می گوید : برادر جان به اینها بگو همین امشب را به ما مهلت بدهند .

من فردا می جنگم من اهل تسلیم نیستم ، می جنگم اما یک امشب را به ما مهلت بدهند فردا (وقت غروب بود) بعد برای اینکه گمان نکنند که حسین می خواهد دفع الوقت بکند این جمله را گفت : برادر ! خدا خودش می داند که من مناجات با او را دوست دارم . من می خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خدای خودم مناجات بکنم و شب توبه و استغفار خودم قرار بدهم .

آن شب عاشورا اگر بدانید چه شبی بود ! معراج بود یک دنیا شادی و بهجت و مسرت حکمفرما بود . در آن شب خودشان را پاکیزه می کردند ، خیمه ای بود به نام خیمه تنظیف کسی داخل خیمه بود و دو نفر دیگر بیرون خیمه ایستاده و نوبت گرفته بودند . یکی از آنها که ظاهرا بریر است با دیگری شوخی و مزاح می کرد دیگری به او گفت : امشب شب مزاح نیست ! او گفت اساسا من اهل مزاح

نیستم ، ولی امشب شب مزاح است . وقتی که دیگران آمدند این توابین و مستغفرین را دیدند می دانید درباره شان چه گفتند ؟ پس از آنکه از کنار خیمه های حسین علیه السلام گذشتند گفتند (دشمن این حرف را می گوید) : لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد . (33)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه